مهدی حمزه زاده آذر سلام مجدد دارم حضور شما آقای رزمگیر سرور گرامی و بی نهایت از لطف و عنایت جناب عالی سپاسگذارم که موضوع ارسالی بنده حقیر رو مو شکافانه مورد تحلیل قرار دادید. راجع به فرمایشات اخیرتان بایستی عرض کنم:
1- راجع به سیستم سقف بایستی عرض کنم سیستم تیرچه و بلوک هستش و علت الحاق کنسول فلزی با طاق ضربی رو نمی دونم.شاید برای خوابیدن تمام قائله ها بهتر بود همان کلاف افقی ادامه پیدا می کرد.
2- با علم به سیستم تیرچه بلوک سقف و عدم اتصال تیر طره و فرمایشات جناب عالی و قوانین موجود تیر طره بایستی به صورت سراسری کار گذاشته می شد. ضمنا به جهت طول زیاد دیوار و نمره تیر آهن(140) بایستی از پروفیل دوبل استفاده می شد چراکه این پروفیل قطعا زیر فشار وزن نا متقارن دیوار جانبی دچار اعوجاج خواهد شد.
3- با علم به عدم اتصال این تیر به هیچ کجای سازه در حالت فعلی، آیا این مسئله محتمل نیست که در اثر کوچکترین بار جانبی طره از جای خود در رفته و یا باعث تخریب دیوار جانبی شود؟
4- با علم به اینکه میزان فرو رفتگی طره حدودا 1.2 متر می باشد و این طره به منظور پیش آمدگی سازه (یعنی برای پله نیست) اجرا شده و با فرض اجرای تیغه 10 سانتی و نیز بررسی احتمال نیروی جانبی آیا باز هم برقراری ثبات سازه بالاخص طره از نظر جنابعالی تامین می گردد؟
5- عبور تیر طره از میان کلاف قائم را با علم به عرایضم در بند 2 (اگر صحیح باشد) لطفا بررسی مجدد بفرمایید.
6- راجع به بند 6فرمایشتان موافقم و دستک کششی بهتر است. اما با علم به سیستم سقف تیرچه و بلوک به نظر بنده حقیر و کم تجربه و نیز فرمایشات جناب صاحب جمع در خصوص عبور لوله های تاسیسات از میان کلاف افقی و با عنایت به تایید مبحث هشتم هیچ مشکلی برای عبور تیر طره از میان کلاف افقی نخواهیم داشت.
7- بند هفتم هم کاملا واضح و قابل رویت می باشد.
در آخر مجددا از جناب عالی و همه مهندسین و اساتیدی که در این روزنوشت مشارکت فرمودند و نظر خودشان را ابراز داشتند کمال سپاس و تشکر را دارم.برای بنده حقیر بسیار مفید و آموزنده واقع شد. امیدوارم برای سایر دوستان علاقه مند هم این چنین باشد.

مهدی حمزه زاده آذر ای بابا حامد جان دلت بد وضع پره ها. نبینم رفیقم پکر باشه
کی همچین مهملاتی بافته که درونت کریهه و ظاهرت زشت؟ من شوخی کردم بابا...!
راستش من این یارو رو که انتخواب کردم الحمد و لله تقریبا میشه گفت کامل میشناسم و تا الانش هم نشده بدون بازدید حضوری چیزی رو تایید یا تکذیب کنم. اگه کارگر زرنگ باشه، دوست خوبم من اسمم مهندسه باید جوری باشم که فکر اون رو بخونم.
ضمنا به منم میگن مهدی سیاست یعنی با قدرتی که دارم همه یا ازم میترسن یا خجالت می کشن کاری بکنن و حساسیت شدیدی دارم به حضور و سرک کشیدن مستمر پروژه ها.
مخلصم.
اگه میشه از اون سه تومنی هاش یه قهوه ای کم رنگ یا کرمش رو سوا کن واسه عیدی مام بزنیم :-)ممنون

مهدی حمزه زاده آذر حامد دیگه حرف حق جواب نداره که.سعی می کنم حتما سر فرصت یه روز نوشت جالب و اما خواندنی بنویسم. انشالله این توفیق رو داشته باشم.بازم ممنون هم از تو هم از همه دوستای خوبم و اساتید محترم
مخلصم

مهدی حمزه زاده آذر این زندگی کارگاهی حسابی ما رو از زندگی عادی دورمون کرده. تنها دلخوشی زندگیمون شده این سایت و برو بچه های گل مهندس مثل تو و امیر رضا(جلال بهرامی) و عادل و داش حسن و خیلیای دیگه و اساتیدی نظیره خانم علیشاهی ارجمند خانوم امانی و تمام بزرگواران دیگه که از توضیحاتشون هم بهره بردم و هم امید و قوت گرفتم.
خیلی مخلصیم

مهدی حمزه زاده آذر مخلصم حامد جان والا این ایمیل رو فور وارد کردم و الا تو همین شهر خودمون یه درخت چنار هست قدمتش فکر کنم یه 200و300 سالی باشه. به هر حال شما بنده رو ببخش والا دست به قلم ندارم اگه داشتم می شدم جناب فیلا.

مهدی حمزه زاده آذر پروژه های بزرگ، مجتمعهای مسکونی و پروژه های با حساسیت بالا این جور اجرا میشن جناب غفاری.پروژه های کوچیکتر که مهم نیستند...!!!! :))
ممنون از اظهار لطف دوستان

مهدی حمزه زاده آذر علی جان دوست خوبم من سعی می کنم باز هم به اونجا سری بزنم تا بتونم چند عکس دیگه برای روشن شدن موضوع بگیرم و برای دوستانی که پیگیر هستند ایمیل کنم. برای خود من هم جالب شده...

مهدی حمزه زاده آذر حامد جان آخه رو چه حسابی اینو گفتی :-)
اولا این پالتو هستش نه شنل که میگی راهبه و این حرفا این منطقه هوا یه مقدار سرده رفیق مثل تهران که نیس
دوما دیگه شما مایه داری کراوات و تشکیلات، ما هم همش تو کارگاه گلی و مالی و دیگه چه کنیم.
سوما به قول امیر رضا الان کی جرات ازدواج داره من با ساختمونا ازدواج کردم زندگی مشترکمونم خوبه الحمد و لله منم دوسش دارم :))
راستی نکنه ازدواج کردی بر و بچه های سایت رو خبر نکردی هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مهدی حمزه زاده آذر خوب مهدی جان دوست خوبم واقعیت رو نمیشه که انکار کرد.
خدمت به اصطلاح مقدس سربازی شبیه قضاهای چینیاس از بیرون نگاه می کنی فکر میکنی خوش مزس بعد که می خوای بخوری می فهمی چی توش ریختن.
آی آی چه قضاهای خوش طعمی به به چه حرمت و احترامی چه روزای خوشی در انتظارته رفیق. :-)
این جوری خوبه؟
البته اون جوری که پیداس خودت بچه کرمانشاهی و طعم زندگی تو شهرای مرزی رو چشیدی من افتادم مریوان که مرز سلیمانیه بود و کرد زبان هم بودن. من اصلا مرز ندیده بودم و کردی بلد نبودم. دوران بدی بود اصلا نوک سوزنی خاطره خوب ازش ندارم. ولی تو امید وار باش
مخلصم.

مهدی حمزه زاده آذر مخلصم. ممنون از ابراز لطف دوستان