www.iiiWe.com » معمارانی که مسافرکشی می‌کنند

 اخبار   
 

 معمارانی که مسافرکشی می‌کنند

به‌طور حتم معماری از رشته‌های برجسته‌ای است که طی دهه‌ی اخیر بسیار مورد استقبال جوانان قرار گرفته است. اما مسأله این است که میزان جذب دانشگاه‌ها و شمار فارغ‌التحصیلان این رشته، به لحاظ کمّی و کیفی چه‌قدر با نیاز جامعه همخوانی دارد ...

معمارانی که مسافرکشی می‌کنند
■ گزارشی از بی‌توازنیِ ورودی‌های دانشگاه با نیاز جامعه


به‌طور حتم معماری از رشته‌های برجسته‌ای است که طی دهه‌ی اخیر بسیار مورد استقبال جوانان قرار گرفته است. اما مسأله این است که میزان جذب دانشگاه‌ها و شمار فارغ‌التحصیلان این رشته، به لحاظ کمّی و کیفی چه‌قدر با نیاز جامعه همخوانی دارد. بیکاری در شرایط کنونی ایران امری تقریباً آشناست به همین خاطر دیدن این پدیده که یک فارغ‌التحصیل رشته معماری به عنوان راننده تاکسی یا اسنپ کار کند، چندان دور از ذهن نیست اما آیا عادت کردن به این شرایط دلیلی بر درست بودن روندهای موجود است؟

کافی است دفترچه دانشگاه در مقطع کارشناسی ارشد ناپیوسته زیرشاخه هنر سال ۱۳۹۸ را نگاهی بیاندازید تا دریابید که تنها در این مقطع بیش از ۳۶۸ دوره تحصیلی با عناوینی نظیر معماری، طراحی شهری، مطالعات معماری، برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای، معماری اسلامی، معماری منظر، مرمت و... دانشجو پذیرش می‌شود. یک حساب سرانگشتی نشان می‌دهد که مجموع این تعداد دوره تحصیلی چیزی بیش از ۳ هزار نفر را برای یادگیری شاخه‌های مختلف معماری راهی دانشگاه‌ها می‌کند تا چند سالی را برای آموختن وقت صرف کنند! مشکل از جایی آغاز می‌شود که طبق گفته مسئولان و برخی آمارها بیشترین بیکاری نیز در این رشته تحصیلی ظاهراً محبوب رخ می‌دهد و عملاً بخش مهمی از مشکلات کشور را نیز همین بخش به ظاهر تحصیلکرده شامل می‌شود زیرا به گفته معماران برجسته عملا نسل جدید و دانشجویان این دوره، چیز چندانی به شکل عملی نمی‌آموزند.

به طور حتم تعیین ۳۶۰ دوره تحصیلی به معنای انتخاب اساتیدی است که بتوانند مهارت‌های لازم را با تکیه بر عمل‌گرایی آموزش دهند و صد البته سرفصل‌هایی که در راستای دنیای امروز و نیازهایش طراحی شده باشد اما ظاهراً اینطور نیست چرا که هنوز هم طبق آمارهای ارائه شده معماری بیشترین نرخ بیکاری را فارغ‌التحصیلان را شامل می‌شود و طی سال‌های اخیر توانسته از رشته‌هایی چون شیلات، کشاورزی، جنگلداری و ... نیز پیشی بگیرد؛ اما ماجرا از جایی جالب می‌شود که علاوه بر فعالیت صدها دانشگاه در بخش معماری و گرایش‌های جانبی آن از جمله شهرسازی، بخش خصوصی نیز به برگزاری کارگاه‌های آموزشی به موازات دانشگاه‌ها می‌پردازد و البته با استقبال قابل توجهی نیز رو به رو می‌شود. بدیهی است که دلیل استقبال دانشجویان از کارگاه‌های خصوصی عدم وجود بخش‌های عمل‌گرا و کارآمد در بدنه دانشگاهی است که ظاهراً سال‌هاست در پس پرده دروس نظری پنهان شده است.

جهانگیر درویش، معمار بناهای مشهوری چون صدا و سیمای بندرعباس، ورزشگاه تختی و ... نیز از جمله کسانی است که وضعیت کنونی فارغ‌التحصیلان معماری و جذب در این رشته را نگران کننده می‌داند. او در این باره به خبرنگارِ هنرآنلاین گفت: من مدام دلواپس اوضاع بل‌بشوی معماری و معماران کشورمان هستم. با نهایت تأسف می‌بینیم که چند نفر معمار و مهندس عمران در اسنپ کار می‌کنند.

کاوه بذرافکن، دیگر معمار و پژوهشگر عرصه مطالعات معماری نیز از شرایط جذب دانشجو در این عرصه انتقاد کرد و گفت: تعداد جذب دانشجوی معماری در تمام کشور بسیار بالاست تا جایی که یکی از دوستان شیرازی‌ام می‌گفت: تعداد دانشجویان معماری شیراز حدود ۱۰ سال پیش، به اندازه تعداد دانشجویان معماری در اتحادیه اروپا است! گاهی ما می‌توانیم بگوییم این اتفاق فاجعه است.

این معمار تصریح کرد: مسئله اینجاست که دانشگاه باید بتواند ارتباط خود را با حرفه و پژوهش برقرار کند که امروزه این ارتباط برقرار نیست. نخست اینکه پژوهش جاری نیست زیرا ما هنوز ارزش آن را نفهمیده‌ایم و باید برای پژوهش هزینه کنیم اما در حال حاضر به دلایل مختلف نمی‌توانیم هزینه کنیم. دوم اینکه رابطه دانشگاه‌ها با حرفه نیز قطع شده است. زمانی که ما درس می‌خواندیم تمام حرفه‌ای‌ها در دانشگاه تدریس می‌کردند اما اکنون آن آدم‌ها در دانشگاه حضور ندارند. آموزش باید بتواند با پژوهش و حرفه ارتباط برقرار کند و بتواند دیسیلپین معماری را بسازد تا فرهنگ‌سازی شود.

با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.

علی کیافر، معمار و مؤلف کتاب "نگرشی به دگرگونی‌های معماری و شهرسازی ایران در دوران مدرنیته" نیز درباره این مسئله گفت: زمانی که من در سال‌های دهه ۵۰ در ایران دانشگاه می‌رفتم، تنها دو دانشکده معماری در دانشگاه تهران و دانشگاه ملی وجود داشتند و بعد هم دانشکده علم و صنعت درست شد. تعداد کل دانشجوهای معماری در آن سال‌ها در مقاطع مختلف هزار یا حداکثر هزار و دویست نفر بود. امروزه این تعداد چند صد برابر شده است. طبق آماری که من دو سال پیش گرفتم و می‌تواند موثق باشد آن زمان ۴۸۵ مدرسه معماری در ایران داشتیم که این نسبت به مراتب بیشتر از رشد جمعیت است. ایران آن زمان ۲۵ تا ۳۰ میلیون جمعیت داشت که امروز حداکثر سه برابر شده است و امروز طبق گفته‌ها نزدیک به ۷۰۰ دانشکده معماری داریم.

او افزود: اگر فرض کنیم ۷۰۰ مدرسه معماری در ایران داشته باشیم، با یک حساب ساده می‌شود به این رسید که دست‌کم ۱۵۰ هزار دانشجو در هر سال، در تمام ایران، درس معماری می‌خوانند. البته من فکر می‌کنم آمار واقعی، بیشتر از این‌ تعداد است زیرا من فرض را بر این گرفتم که هر دانشکده در هر مقطع آموزشی ۵۰ دانشجوی معماری داشته باشد اما تعداد دانشجو بسیار بیشتر است. به طور مثال تنها یکی از چند دانشکده معماری شهر تبریز بیش از ۷۰۰ نفر در همین حال حاضر دارد؛ یعنی بیش از ۱۵۰ دانشجو برای هر سال تحصیلی و در هر دوره تحصیلی! به هر صورت مسئله این است آیا حتی برای ۱۵۰ هزار فارغ‌التحصیل معماری بازار کار وجود دارد؟

این معمار تصریح کرد: به خوبی می‌دانم که چنین نیست و بیکاری در حوزه فعالیت معماری درصد بسیار بالایی دارد. من هفته گذشته برای سخنرانی در مشهد بودم. دوستان در آنجا به من گفتند همین امروز ۱۰ هزار دانشجوی معماری در چند دانشکده معماری مشهد وجود دارند و از کسانی که بیرون از دانشکده به دنبال کار هستند بیش از ۶ هزار نفر بیکارند. این یک مسئله است؛ مشکل دیگر و مهم‌تر اینکه متأسفانه در ایران تحصیل دانشگاهی، کسب مدرک است؛ یعنی عمدتاً برای عقب انداختن ورود جوان‌های مملکت به بازار کار است و معمولاً آن‌ها وارد دانشگاه‌ها می‌شوند تا مدرک بگیرند. این مدرک‌گرایی، متأسفانه با پایین بودن کیفیت نظام آموزشی، دست‌کم در زمینه معماری و شهرسازی، عجین شده است. بی‌شک آموزگاران و استادان خوب و با صلاحیت معماری در ایران وجود دارند، در مقابل، به علل مختلف که بر بسیاری از ما که دغدغه حرفه و آموزش درست آن را داریم، پوشیده نیست تعداد بسیار زیادی از کسانی که به امر آموزش معماری و شهرسازی مشغول هستند از توانایی حداقلی هم برخوردار نیستند، یا اینکه به علت مشغله فراوان، به خصوص آن‌هایی که در چند شهر مختلف تدریس می‌کنند، زمان لازم برای راهنمایی و کار کردن با دانشجویان را ندارند.

با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.

کیافر تصریح کرد: مگر در موارد بسیار استثنایی، فردی که تنها چهار سال معماری خوانده و تنها یک مدرک کارشناسی دارد، چقدر از معماری و طراحی می‌داند؟ چقدر مسائل و مشکلات شهری را می‌فهمد و چه اندازه تجربه کار حرفه‌ای یا آکادمیک، دارد که به دیگران آموزش بدهد؟ با داشتن مدرک دکترا هم اگر بدون پشتوانه تجربه و سابقه کار چندین ساله باشد، نمی‌توان در اکثر مواقع آموزگار خوبی بود، چه برسد به سابقه بسیار اندک و حتی وجود نداشته و نبود آگاهی حرفه‌ای و سواد بدون عمق! نکته دیگر بی‌علاقگی و بی‌هدف بودن بسیاری از جوانان است. زمانی که دانشجو می‌بیند که آینده حرفه‌ای درخشانی ندارد، یافتن شغل در سطح پایه را نیز در افق نیست، نظام آموزشی تشویق و فضای دلگرم کننده‌ای وجود ندارد، استادها آن‌چنان که باید زمینه و مایه علمی و عملی ندارند و دلسوزی‌های لازم را نشان نمی‌دهند و برای دانشجویان وقت کافی و حتی حداقلی نمی‌گذارند، تجربه میدانی و کارگاهی وجود ندارد، سفرهای علمی و تحقیقاتی امکان‌پذیر نیست و ... دل به درس دادن و یاد گرفتن هم پیش نمی‌آید. متأسفانه مشکلات آموزشی در معماری و شهرسازی و رشته‌های وابسته آن بسیارند. آنچه گفتم تنها اشاراتی به مطالب کلی است؛ بنابراین چگونه می‌توان انتظار داشت دانشجویانی که از دانشکده‌های معماری ما فارغ‌التحصیل می‌شوند به اندازه کافی برای ورود به بازار کار آمادگی یا حتی توانایی اولیه برای ورود به یک دفتر کار را داشته باشند؟

وحید شالی امینی، معمار و مدرس دانشگاه نیز روند آموزش در ایران را دچار مشکلاتی جدی دانست و در این باره گفت: نکته اصلی و عمده‌ای که در معماری امروز ما وجود دارد به بحث آموزش برمی‌گردد زیرا در سال‌های اخیر آموزش‌های ما از عملی به نظری تبدیل شده است. حتی در کارگاه عملی نیز یک سری مباحث نظری را تدریس می‌کنند. نمی‌گویم آموزش علمی به کل از بین رفته است اما اغلب دانشگاه‌ها به این موضوع کم توجهی می‌کنند. من یک دوره در دانشگاه آزاد واحد قزوین تدریس می‌کردم و اتفاقاً در آن دانشگاه این کار را انجام می‌دادند. مثلاً در محوطه دانشگاه برای دانشجوها آجر و سیمان می‌ریختند و به آن‌ها نحوه درست کردن دیوار، تراز کردن و شاقول کردن را یاد می‌دادند. در حال حاضر این تجربه عملی کمتر وجود دارد. در این صورت می‌بینیم دانشجویانی که با نمره ۱۹ و ۲۰ از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوند، تجربه عملی زیادی ندارند و تقریباً هیچ بلد نیستند.

به نظر می‌رسد که در شرایط کنونی، معماری بیش از آنکه به چشم یک شغل مناسب برای آینده این مرز و بوم دیده شود، صرفاً یک عرصه برای تولید مدرک و ارائه نسلی است که عملاً فضایی برای بروز و ظهور ندارند. بدیهی است که در چنین شرایطی تنها دانشگاه‌ها از دریچه‌های مختلف منتفع می‌شوند و معماران جوان پس از فارغ‌التحصیلی در دامن مسابقات مختلف و شرایط سخت اجتماعی رها می‌شوند، تا سرانجام سر از مسافرکشی یا... دربیاورند.

  منبع : خبرگزاری هنرآنلاین
  11:44   شنبه 12 مرداد 1398  
 نظرات