تشریح چالشهای معماری معاصر ایران
■ حاشیهنشینی، تجربههای تاریخی و آغاز رویارویی با مسائل معماری و شهرسازی دکتر محمد بهشتی در نقد معماری معاصر میگوید: مشکل معماری و شهرسازی ما از آنجا آغاز شد که تجربههای تاریخی معماری و شهرسازیِ ایران را امری مربوط به گذشته و نه متعلق به اکنون و امروز و دوران معاصر پنداشتیم. از دوران پهلوی اول تا دوران حاضر، با وجود همهی انتقادها و تذکراتی که بابت نادیده گرفتنِ تجربههای تاریخی در گسترهی معماری و شهرسازی میشود، عملاً آنها در حاشیه قرار دارند و متعلق به گذشته قلمداد میشوند. دکتر محمد بهشتی را نه فقط معماران که صاحبنظران میراثفرهنگی و البته جامعه سینمایی کشور میشناسند. وی که همواره عطر و طعم تاریخ و فرهنگ کشور را بر مسئولیتهای خود پراکند، سالها مسئولیت بنیاد سینمایی فارابی را در زمان اوج کار بنیاد برعهده داشت و در عینحال سکانداری سازمان میراثفرهنگی در دولتهای هفتم و هشتم از دیگر سوابق مدیریتی او به شمار میرود. بهشتی در مقام معمار، معماری معاصر را فاقد پیوند با تجربههای تاریخی میداند و در نقد معماری معاصر، حاشیهنشینی تجربههایتاریخی را آفت قملداد و آغاز مسائل معماری و شهرسازی را از زمان پشتکردن به تجربهها عنوان میکند. گفتگوی مشروح ما را با وی میخوانید: رییس پژوهشگاه میراثفرهنگی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی در تشریح وضعیت معماری و شهرسازی کشور میگوید: تقریبا همه دنیا اقرار میکنند که تجربه تاریخی ایران در زمینه معماری و شهرسازی، درخشان و با ارزش است. اما در دوران معاصر متاسفانه خود ما عملا به آن پشت کردهایم. مشکل از آنجا آغاز شد که تجربههای تاریخی معماری و شهرسازی را امری مربوط به گذشته و نه متعلق به حال و امروز و دوران معاصر پنداشتیم. و از دوران پهلوی اول، این تجربه تاریخی به مرور رها و نظام آموزش عالی نسبت به شناخت آنها بیاعتنا شد. انتقاد به بیاعتنایی نظام آموزشی به آموزش معماری و شهرسازی ایرانی بهشتی دلایل این بیاعتنایی نظام آموزشی ایران را غلبه تفکر معماری و شهرسازی غرب بر تحصیلکردگان بیان میکند و میگوید: هنوز هم به رغم انتقادهای که طی چند دهه اخیر از نادیده گرفتن تجربه تاریخی اصیل در دوران معاصر میشود عملا، تقاضا برای این موضوع مهم وجود ندارد و تنها در میدان سخن از جانب مراجع رسمی بیان میشود. او فقدان پرسش نظام آکادمیک از چرایی عدم حضور تجربه تاریخی در نظام آموزشی معماری و شهرسازی را از دیگر دلایل گسست معماری معاصر با معماری گذشته عنوان میکند و میافزاید: معماری و شهرسازی معاصر غرب را پرسشگری مداوم از تجربههایتاریخی خود تازه نگاه داشت و نو به نو کرد. در حالیکه در ایران افرادی که طی آن سالها، تعلقخاطری به معماری و شهرسازی ایران داشتند یا بسیار منزوی بودند و یا در متن نظام آموزشی و نظام ساخت و ساز حضور جدی نداشتند و متن را تشکیل نمیدادند؛ و به عبارتی حاشیهنشین جریانعمومی بودند. وی ادامه میدهد: حاصل آن حاشیهنشینیهای مظلومانه، تفوقیافتن یک نحو گرتهبرداری نیمبند از تجربه مدرنیزم غربی بود که طبیعتاً خود را نسبت به شناخت تجربه تاریخی ایران مستغنی میدانست. زیرا متاسفانه فرض اصلی این بود که گذشته تمام شده و باید آنرا ترک کرد و به این دلیل مطالعه آن به کار امروز نمیآید. بهشتی با طرح این پرسش که آیا این فرض درستی است؟ میگوید: به هر بازهای از گذشته که نگاه بیندازیم تداوم گذشتهای دورتر در آن متجلی است. به عنوان نمونه معماری دوران قاجار، بر گذشتهای به نام معماری دوره صفویه بنا شده و معماری دوره صفویه به گذشته معماری تیموری و ایلخانی مربوط است. آنها چه کردند؟ آیا گذشته خود را تکرار کردند؟ نسبت به گذشته خود بیتفاوت بودند؟ گذشته را یک امر سپری شده قلمداد کردند؟ تلاش برای یافتن راهحلهای معاصر معمارانه با بهرهمندی از تجربه تاریخی وی ادامه میدهد: آنها وجهی از گذشته را که اصولا متوقف در زمان بود، ترک کردند و وجهی را که قابلیت تداوم داشت، ادامه دادند. به همین دلیل معماری دوره صفوی و سلجوقی با وجود تفاوتهای جدی، تابع یک سنت است که هرکدام به اقتضای شرایط برای متقضیات و مسائل زمانه خود، در تبعیت از آن راهحلهای جدیدی پیدا کردهاند. به همین دلیل است که ما معماری دوران صفوی را از معماری دوران سلجوقی تشخیص میدهیم یا معماری دوران قاجار را از معماری صفوی باز میشناسیم، لیکن تبعیت همه این ادوار را از یک سنت معماری شاهد هستیم. به گفته رییس پژوهشگاه میراثفرهنگی، عاقلانه این است که در تولیدات معاصر، آن وجه از تجربه تاریخی معماری و شهرسازی ایران را که متوقف در زمان نیست، ادامه داده و تلاش میکردیم تا از پیوند با آن خارج نشویم؛ روندی که اتفاق نیافتاد و ما آن سنت را ترک کردیم. بهشتی معتقد است: تجربه تاریخی معماری و شهرسازی ایران در نیمه دوم قاجاریه در عموم بناها و اوایل پهلوی جز بناهای رسمی بیانگر این نکته است که به رغم مواجهه با معماری غرب و تأثیرپذیری از آن و ظهور صورتی جدید از ابنیه که بعضی پیش از آن مسبوق به سابقه نبود ولی ایجاد رابطه معنادار بین معماری و شهرسازی گذشته با معاصر کاملاً ممکن و شدنی است. استدلالهای موهوم و جدایی معماری و شهرسازی از تداوم با تجربه تاریخی وی با انتقاد از استدلالهای جدید در افت کیفیت معماری و شهرسازی میگوید: ما در دوره جدید با استدلالهایی که گاه به عنوان امور بدیهی فرض میشود، خود و مخاطبین را متقاعد کردیم تا از تجربه تاریخی صرفنظر شود. گفتیم جمعیت شهرهای ما به شکل انفجاری زیاد شده و چنین رشد جمعیتی سابقه نداشته است. در حالیکه تجربه شهر اصفهان را به عنوان نمونهای از دوران صفوی پیشرو داریم. اصفهان در عصر صفوی زمانیکه میخواهد پایتخت سلسله صفوی شود بین ۵۰ تا ۸۰ هزار نفر جمعیت داشت. اما بعد از پایتختشدن به نحوی طراحی و اجرا شد که میزبان ۶۵۰ هزار نفر باشد. براساس آن تجربه شهر رشد ۱۰ برابری جمیعت را تجربه کرد که تقریباً با رشد جمعیت شهرنشین از دهه ۱۳۴۰ تا امروز (۶ میلیون تا ۶۰ میلیون) برابر است اما از خلال آن تجربه گوهری چون بافت اصفهان صفوی پدید آمده است. یکی دیگر از استدلالهای عجیب و غریب برای بیتوجهی به تجربههای تاریخی معماری و شهرسازی، ورود اتومبیل به شهر است. شاهد هستیم که این دستاوردهای جدید به تناوب در همه کشورها رخ داد. چطور در جاهای دیگر همان اتفاقی که برای شهرهای ما رخ داد، اتفاق نیافتاد؟ از آنجاییکه ما گذشته را امری ترک شده قلمداد کردیم و محصولاتی که از غرب آمد را دارای حق وتو در نظر گرفتیم و به مشکلات امروز دچار شدیم. یعنی مثلاً اینطور فرض کردیم که اتومبیلِ وارد شده عرضاش چقدر است و کوچههای شهر را به آن اندازه عریض کردیم. نگفتیم کوچههای ما عرضش چقدر است تا اتومبیلها به اندازه عرض کوچههای ما ساخته شوند. سطحینگری و محروم کردن معماری و شهرسازی معاصر از تجربههایتاریخی بهشتی معتقد است: با استدلالهای موهوم و با سطحینگری عملا معماری و شهرسازی معاصر ما از تداوم تجربه تاریخی محروم شد. تعداد خیابانهایی که طی سه دهه گذشته در داخل بافتهایتاریخی اجرا شد به مراتب بیشتر از آن چیزی است که در دوران پهلوی اول رخ داد. پس در حالی که انتقادات فراوانی به سیاستهای استبدادی و آمرانه آن دوران وارد میشود، همان سیاستها در حوزه معماری و شهرسازی تداوم یافته است. وی میگوید: در همه جای جهان، معماری باید پاسخگوی دو تقاضای آسایش و آرامش باشد. آرامش و آسایش دو مقوله منفک از هم هستند و در دنباله یکدیگر نیستند. در صورتیکه در دوره معاصر عملا شاهد این هستیم که آسایش و آرامش را مترادف قلمداد کردهاند. آسایش مربوط بدان بخشی از معماری است که با تحولات جامعه تغییر میکند و متوقف در زمان است. اما آرامش در طول زمان دچار دگرگونی نمیشود. شاهدش نیز این است که الان در خانه بروجردیهای کاشان احساس آرامش وجود دارد اما با همان وضع از تأمین آسایش با معیارهای امروز ما ناکارامد است. بهشتی در پاسخ به این پرسش که آیا با مجموعه اقداماتی که در وزارت راه و شهرسازی برای بازآفرینی شهرها، تلاش برای حفظ میراثفرهنگی کشور و ابنیهتاریخی و توجه به کیفیت در معماری دنبال میشود، میتوان این دوره را آغاز ورود به معماری معاصر منبعث از تجربه تاریخی خواند یا خیر؟ میگوید: دوره جدید وزارت آقای آخوندی نقطه عطفی در نگاه به مفهوم شهر و معماری محسوب میشود. امیدوار هستم که وزیر محترم راه و شهرسازی بتواند این گردش و چرخش را از مسیر خطا به مسیر صحیح رهنمون شود. شخصا به نوع نگاه و رویکردی که در وزارت راه و شهرسازی تعقیب می شود امیدوار هستم اما درعین حال معتقدم که این تغییر و تحولات به زمان نیازمند است و یک دوره ۴ ساله وزارت آغاز راهی است که باید در تداوم به ثمر بنشیند. تنظیم گزارش : مژده نوروزی برگرفته از : وبگاه وزارت راه و شهرسازی |