در مارچ 2003 برنارد شـُـمی؛ معمار سوییسی و ایــرِنه چنگ با دعوت از 60 معمار و نظریه پرداز شناخته شده معماری کنفرانسی دو روزه در دانشگاه کلمبیا برگزار کردند، ماحصل این گفتارها در کتابی تحت عنوان "وضعیت معماری در اغاز قرن بیست و یکم" توسط انتشارات همان دانشگاه به چاپ رسید،
سه گفتار پی امده از این مجموعه انتخاب شده اند، هر سه گفتارـ که در این مجموعه به فراخور موضوع مجموعه؛ معماری پس از 11 سپتامبر، تغییر نام یافته اند ـ ذاتی کاملا مستقل دارند اگرچه هر سه یا به پردازش 11 سپتامبر از منظر تاثیری که بر معماری گذاشته پرداخته اند و یا به پردازش اسمان خراش به عنوان گونه ایی از بنای معمارانه که مورد هجوم تروریست ها قرار گرفت، از این نظر هر سه گفتارِ مستقلِ پی امده ارتباطی ارگانیک با یک دیگر برقرار می کنند و نقطه عظیمت مشترکی نیز دارند، ایوان داگلـِـس با تاکید بر گزاره های مطرح شده از سوی متفکرینی هم چون پل ویریلیو ذات معماری و چگونگی کارکرد ان در مواجه با وضعیت "ضد مادی" و "تصویری ـ نمایشی" ایی که پس از 11 سپتامبر تشدید شده است را در بستری مبتنی بر "تعلیق ساختن" به چالش می گیرد. پیتر ایزنمن نیز با تاکید بر جنبه رسانه ایی وضعیت، بر مبنای تحلیل اتیملژیک فاجعه، 11 سپتامبر را نشانی از پایان توان بیان گرانه زبان می داند و ان را محملی برای عبور از بیان گرایی صرف و ورود به مرحله "صورت بندی معماریِ روی دادی" می خواند. رم کولهاس نیز با تاکید بر جایگاه ساختمان تجارت جهانی در تاریخ نگاری گونه ایی از بنا: برج، با تمسک به "جهان گرایی محلی مبتنی بر سیاست های هویت و فضاهای میانی/گفت و گویی" و اضافه نمودن متغیر جغرافیا به ماتریس محیط تصمیم، الزامات جدید معرفتی ایی برای طراحی وضع می کند که نهایتا منجر به گونه زایی جدیدی از "پارادیم برج" می شود که شاید نسخه ایی باشد برای تسکین درد برج های دچار "سندرم ترس از 11 سپتامبر" شده، ان چه اما در هر سه ره یافت به وضوح به حاشیه رانده شده؛ در محاق نگاه داشتن امکان موتاسیون است؛ خودسریِ اخلاقی که از یک سو امکان دارد به حدوث وضعیت های ایده ال منتهی شود و از سوی دیگر به غول افرینی از بر عدم وجود سطوح کنترلی متبادر بر "انبوهه های روی داد گون عجیب"، پدیده ایی که حدِ امکان "امیزش افق ها" را به سمت صفر میل می دهد و ما را در شرایط "پادـ سنتزی" معلق می سازد .
|