زینب باران سپاس.
متاسفانه برای بنده Error داد.

زینب باران با سلام و سپاس؛ بسیار عالی و ارزشمند.
جناب مهندس حیدری، آیا در حال حاضر نیز این امکان براتون فراهم هست؟
با یکی از دوستان درباره برنامه ریزی حمل و نقل و سوانح جاده ای مقاله ای می نویسیم که دسترسی هامون کمی محدود می باشد،
پیروز باشید

زینب باران سپاس :)
میدونم که سوسک ضد انگل عمل میکنه، میگو فسفر داره، تو باقیشم حتماً دنبال چیزی میگردن :D این بندگان خدا و دوستان دیگر کشورها که مقلد روشهای تغذیه ای خاصند همیشه روشهای کلیدی را دنبال می کنند که صدالبته در بسیاری از موارد نتایج عالی گرفتند.

حمید بناپورغفاری ممنون از توجه و لطفتان جناب مهندس فیلا - پاینده باشید.

زینب باران ابتدای صبحی رفرش اساسی شدم =D> سپاس از اطلاعات ارزشمند و کلیدی جناب مهندس حیدری و نقد مهندسان ارجمند :D پیروز و سلامت باشید

زینب باران بینهایت سپاس.
"صد سال ره مسجد و میخانه بگیری / عمرت به هدر رفته اگر دست نگیری / بشنو از پیر خرابات تو این پند / هر دست که دادی به همان دست بگیری"

زینب باران هر چند که رند کوچه و بازاریم
ای خواجه مپندار که بی‌مقداریم
سری که به آصف سلیمان دادند
داریم، ولی به هرکسی نسپاریم
"شیخ بهایی"
بزن باران که دین را وام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
"وحشی بافقی"
سپاس از تمامی دوستان ارجمندم @};-

زینب باران جمعیت کفر از پریشانی ماست
آبادی بتخانه ز ویرانی ماست
اسلام به ذات خود ندارد عیبی
هر عیب که هست، در مسلمانی ماست
"ابو سعید ابوالخیر"
سپاس

زینب باران سپاس جناب مهندس حیدری و تشکر از دیگر دوستان ارجمندم @};-

م افتخاری آقای مهندس فیلا گرامی:
"انشاءالله" بنده هم در همین راستا بود
نقل اخفش و بز انگاشتن سگ که معرف حضورتان هست
ولی کلاً باید یادی کرد از شعر "مست و محتسب" پروین اعتصامی
.
.
.

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست, این پیراهن است, افسار نیست

گفت: مستی, زآن سبب افتان و خیزان مى روی
گفت: جرم راه رفتن نیست, ره هموار نیست

گفت, مى باید تو را تا خانه قاضی برم
گفت: رو صبح آی, قاضی نیمه شب بیدار نیست

گفت: نزدیک است والی را سرای, آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانه خّمار نیست

گفت: تا داروغه را گوییم, در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع,‌کار درهم و دینار نیست

گفت: از بهر غرامت,‌جامه‌ات بیرون کنم
گفت: پوسیده است, جز نقشی ز پود و تار نیست

گفت: آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید, بى کلاهی عار نیست

گفت: می بسیار خوردی زآن چنین بى خود شدی
گفت: ای بیهوده گو, حرف کم و بسیار نیست

گفت: باید حد زند هشیار مردم, مست را
گفت: هشیاری بیار, اینجا کسی هشیار نیست