یک کارشناس موزهداری در حالی که اعتقاد دارد موزهها امروزه به ابزاری برای بیان بیلان کاری مدیران تبدیل شدهاند، مهمترین مشکل این حوزه را انتقاد ناپذیری متولیان برشمرد.
رضا دبیری نژاد، کارشناس موزهداری در مورد مشکلات موزههای کشور به خبرنگار مهر گفت: مهمترین مشکل موزههای ما انتقاد ناپذیری و اعتقاد نداشتن متولیان به گفتگوی است. با این روندی که وجود دارد، نیازمند یک بازنگری بدون تعارف و غرضورزی در مورد موزهها هستیم. وی افزود: وقتی وارد حوزه نقد موزهها میشویم، متولیان تصور میکنند برخوردی که صورت گرفته، شخصی است و به جای طرح درست مسئله، آن را در چرخه برخوردهای شخصی و گاه سیاسی قرار میدهند. درحالی که موزهها مظلوم و متعلق به همه ما هستند. بدون تعارف باید یکسری انتقادها را بپذیریم و شنونده نقدها باشیم. موزهها مظلوم و متعلق به همه ما هستند. بدون تعارف باید یکسری انتقادها را بپذیریم و شنونده نقدها باشیم. دبیرینژاد مشکل دیگر را وعدههای مکرر برای ساخت موزه عنوان کرد:یکی از بلاها، مشکلات و آسیبهای گریبانگیر موزهها، وعدههای بیدلیل است یعنی در این سالها شاهد وعدههای مکرر برای ساخت موزهها در هر مکانی شامل شهر، روستا یا از سوی هر موسسهای هستیم که بدون درنظرگرفتن نیاز واقعی جامعه اعلام میشود. این کارشناس موزهداری ساخت موزه را امری کیفی ارزیابی کرد: ساخت موزه صرفا یک امر فیزیکی نیست. مشکلی که تاکنون گریبانگیر موزههای ما بوده، این است که متولیان فکر میکنند با ساخت یک ساختمان و قراردادن چند شی در ویترینها، موزه تاسیس میشود و بعد هم گله میکنیم چرا موزههای ما پویا و فعال نیستند. وی با تشریح این وضعیت، موزههای قدیمی را متناسبتر از موزههای جدید برشمرد: حتی موزههای جدیدی که ساخته میشوند، به اندازه موزههای قدیمیتر، توانایی ندارند یا استانداردهای آنها به اندازه موزههای قدیمی نیست. به همین دلیل به لحاظ داشتن موزه، از 40 ـ50 سال قبل تاکنون در توقف هستیم و گاهی حتی از الگوی موزههای 40 یا 50 سال پیش تقلید میکنیم. دبیرینژاد در این مورد مثالی زد:هنوز هم موزههای قدیمیتر ما مانند موزه آذربایجان، تخت جمشید یا موزههای قدیمی در شهر تهران معروفتر هستند. حداقل مردم نام آنها را شنیدهاند اما موزههای امروزی تنها چند روز بعد از افتتاح، به فراموشی سپرده میشوند چون بیشتر آنها توان برابری با موزههای جدید را ندارند. ایجاد هر موزهای به نیروی کارشناسی، بودجه، نگهداری آثار و پویاسازی نیاز دارد. درحالی که در کشور ما تصور میشود با یک ساختمان و دو نگهبان موزه کامل است. این کارشناس افزود: در سالهای اخیر رایج شده است که بناهای قدیمی را به موزه تبدیل کنند اما هنوز هم بهترین نمونه ساخت چنین موزههایی، موزه آبگینه است ولی بازهم شاهد هستیم این موزه با اینکه عمر قدیمیتری در مقابل موزههای جدیدی که به این سبک ساخته میشوند، کارآمدتر و زیباتر است. وی باردیگر بر وعدههای ساخت موزهها تاکید کرد: بنظر میرسد، متولیان بیشتر با وعده ساخت موزه میخواهند بیلان کاری خود را بالا ببرند بدون اینکه توجه کنند موزه یک امر کیفی است نه کمی. شاید بهتر باشد به جای اینکه به فکر ساخت موزههای جدید باشیم، موزههای موجود را تعمیر، عمران و بهینه سازی کنیم. دبیرینژاد در مورد هزنیههای ساخت هر موزه جدید عنوان کرد: ایجاد هر موزهای به نیروی کارشناسی، بودجه، نگهداری آثار و پویاسازی نیاز دارد. درحالی که در کشور ما تصور میشود با یک ساختمان و دو نگهبان موزه کامل میشود. موزههای مردم شناسی وجود دارند که نه تنها کارهای پژوهشی در آنها انجام نمیشود بلکه نیروی کارشناس مردم شناس ندارند تا حداقل موزه به عنوان مرجعی برای مردم آن منطقه مورد استفاده قرار بگیرد. وی با بیان اینکه باید این نگاه کمی به موزهها از بین برود، افزود: با حذف این نگاه، یکی از معضلات ما در رشد بیرویه و بیارزش موزههایی که صاحب هیچ وجاهت پژوهشی و امکاناتی نیستند، از بین میرود. دبیرینژاد رویکرد آماری در حوزه موزهها را در مورد تعداد بازدیدکنندگان نیز برشمرد: زمانی که آمار بازدیدکنندگان موزهها اعلام میشود، میشنویم که تعداد کل بازدیدکنندگان افزایش یافته یا مثلا فلان موزه در یک تاریخ با حجم زیادی از بازدیدکنندگان مواجه شده است. با درنظرگرفتن درستی این آمار، باید این نکته مورد توجه قرار بگیرد که تعداد بازدیدکنندگان باید در یک بازه زمانی سالانه افزایش پیدا کند نه اینکه مناسبتی باشد وگرنه در نهایت خود موزهها آسیب میبینند. وی در مورد ضررهایی که از این راه ممکن است به موزهها وارد شود، توضیح داد: وقتی حجم زیادی از افراد در یک بازه زمانی مانند نوروز وارد موزهها شوند، عملا خدمات موزه به آنها کم میشود و چون ممکن است تعداد افراد خارج از ظرفیت بنا ، به موزه لطمه بزنند. بازدیدکنندگان هم بدون رضایت از موزه خارج میشوند چون نیروی انسانی کافی برای پاسخگویی آنها نیست و حتی گاهی همین راهنماها مجبور میشوند به مراقب تبدیل شوند که بتوانند تعداد زیاد افراد را کنترل کنند. این کارشناس تصریح کرد: اینها ضعفهایی است که این سالها برای ارائه آمار ایجاد شده و به مرور باعث شده است این دغدغه که موزهها یک مکان آموزشی و پژوهشی هستند، از بین برود. یکی از دلایل آنهم به این امر مربوط میشود که امروزه درصد زیادی از متولیان موزهها، نگاه درستی از این موضوع ندارند و فکر میکنند با یک امر ظاهری مواجه هستند. از موزهها توقع درآمدزایی دارند درحالی که وقتی برخی موزههای ما به استانداردهای لازم نیز نرسیدهاند، چگونه میتوانند درآمدزایی کنند. وی همچنین این مشکلات را موجب ایجاد نگاه سطحی به موزهها دانست: شرایطی پیش آمده است که نگاه به موزهها سطحی شده و در نهایت جایگاه کارشناسی آن تقلیل یافته است. حتی گاهی از موزهها توقع درآمدزایی میرود درحالی که وقتی برخی موزههای ما به استانداردهای لازم نیز نرسیدهاند، چگونه میتوانند درآمدزایی کنند. در این شرایط میبینیم دغدغه فکری برخی مدیران موزهها درآمدزایی شده است به جای اینکه در وهله اول به اهداف اصلی تاسیس موزه فکر کنند. دبیرینژاد در تشریح وضعیت موزهها اضافه کرد: امروزه موزههای ما برای نیازهای ساده و بدیهی خودشان هم در جنگ هستند تا به متولیان امر ثابت کنند که مثلا به نیروی انسانی، کارشناس، بروشور و..نیاز دارند. وی ادامه داد: اگرچه موزهها یک پدیده فرهنگی و علمی هستند اما در مواردی نوع برخورد با آنها متاثر از شرایط جامعه و واکنشهای غیرعلمی و فرهنگی است. بنظر میآید موزهها در یک وضعیت بلاتکلیفی و تشتت آرا هستند. ورود نیروهای غیرمتخصص در موزهها به خصوص حوزه مدیریتی، وعدههای مکرر برای ساخت موزههای جدید و انتقادپذیر نبودن متولیان باعث ایجاد این وضعیت شده است.
|