مسابقهی بیپایانِ تخریب و دوبارهسازی
«کلنگیه دیگه، بندازش پایین، دوباره بساز. چیه؟ میخوای توی یه خونهی قدیمی زندگی کنی؟ بازسازی چیه؟ بکوب ببر بالا، هم سرمایهت بره بالا، هم توی یه خونهی نو و تر و تمیز و پاکیزه زندگی کنی. خونهی کلنگی جونبهجونش کنی، کلنگیه. یه روز سقفش میاد پایین، یه روز سوسک از در و دیوارش بیرون میزنه و هزار و یک بدبختی دیگه. مرمت نکن، مرمت چیه؟». به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، اینها حرفهای مرد معمار است به زنی که دوست دارد خانه قدیمیاش را بازسازی کند. خانه چند اتاقهاش با یکی از آن حوضهای قشنگ وسط حیاط در شرق تهران. هرچه فکر میکند دلش نمیآید این خانه و همه خاطراتش را ویران کند. اصلاً از خدا که پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد از این خانههای نو خوشش نمیآید؛ انگار روح ندارند. پسرهایش اروپا زندگی میکنند، چند باری در سال به آنها سر میزند و دیده که آنجا همه خانههای قدیمی را بازسازی میکنند. دیده کهنه و قدیمی قیمت دارد و نوشدن گاهی قیمتش خیلی گزاف است. شما چطور؟ لابد از آنهایی هستید که دوست دارند در یک خانه نو و مدرن زندگی کنند؛ از آن خانههایی که پر است از شیشه و سرامیک و پارکت و لمینت و کابینت جدید یا اینکه خانه قدیمیتان را حفظ کنید. اصلاً برای شما خانه کلنگی معنایی دارد؟ به نظرتان عمر مفید یک ساختمان چقدر است؛ ده سال، بیست سال، صد سال؟ کلنگی در شهرسازی بیمعناست «واژه کلنگی در شهرسازی معنایی ندارد. ما کیفیت ابنیه را درنظر میگیریم و اینکه یا نوساز و درحال ساخت است یا چند سال ساخته شده و قابل نگهداری است. یعنی اسکلت یک ساختمان طوری است که یا قابل نگهداری است یا باید تخریبش کرد. کلنگی معنایی ندارد.» اینها را بهناز بلوکی، شهرساز میگوید. به عقیده او یکی از دلایلی که خیلی خانهها در ایران بهعنوان کلنگی خراب میشود، بحث اقتصادی است در نتیجه هرکسی که زمین دارد ترجیح میدهد ساختمانسازی کند و چون به زمین و ساختمان به چشم سرمایه نگاه میشود و سرمایهگذاری در آن ایمن دانسته میشود همه ترجیح میدهند سرمایهگذاریشان را روی آن بگذارند: «در بحث شهرسازی هم متأسفانه ما این دید تخریبگرایانه را داریم؛ دورهای که کشورهای غربی از آن گذشتهاند و ما تازه میخواهیم مدرن بودن به این شیوه را تجربه کنیم. برای همین یکی از ابعاد مدرن بودن را نوکردن همه چیز میدانیم و ترجیح میدهیم مثلاً خانه پدریمان را به جای مرمت و بازسازی خراب کنیم و ساختمانی با مصالح نو بسازیم که بگوییم ما هم وارد دنیای مدرن شدهایم و آن آدم کهنه سابق نیستیم. این مسأله یک دوره طولانی در شهرسازی ماهم نفوذ کرد. مثل همان پروژه نواب که نشان میداد مدیران ما هم مدرن زده شدهاند و پروژههای این شکلی تعریف میکردند.» بهگفته این شهرساز شهر با تک تک اجزایش برای یک شهروند خاطره میسازد و با تخریب هر ساختمان و بنای تاریخی یک قسمت از خاطره و هویت جمعی تخریب میشود. اما چون فرهنگ و آگاهی کافی در این زمینه وجود ندارد مردم نمیدانند که با هزینه کمتر میتوانند کالبد یک ساختمان فرسوده را احیا کنند. در نتیجه به تخریب و نوسازی رو میآورند. او تأکید میکند: «در شهرسازی واژه دیگری بهنام بهسازی هم وجود دارد که به فرسودگیهای عملکردی مربوط میشود یعنی ساختمانی که مسکونی بوده و الان محل سکونت مناسبی نیست مثلاً تبدیل به کافه میشود. اگر دقت کنید این تعداد کافهها الان در تهران زیاد شده. این کار همان بهسازی است یعنی فرسودگی عملکردی برطرف شده و عملکرد دیگری به آن فضا داده شده است تا زنده شود و حتی درآمدزایی هم داشته باشد که در ادامه میتوان با این درآمد فرسودگی کالبدی را هم برطرف کرد. همه اینها از کشورهای غربی گرفته شده است.» با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.فرهنگ و تاریخ و حفظ بناهای قدیمی بد نیست بنشینیم پای حرفهای یک فعال فرهنگی که سالهاست در هلند زندگی میکند و تجربههای بکری در زمینه نگهداری بناهای قدیمی شهرهای مختلف این کشور دارد. نفیسه نظامی میگوید: «اینکه در ایران راحت بناهای قدیمی را خراب میکنند برایم عجیب است و این شامل خانههای تاریخی هم میشود اما اینجا در هلند کسی حق ندارد حتی به خانه خودش هم دست بزند. اینجا زمین خانهها هم مال اشخاص نیست که به آن حق زمین یا حق ارث شهری میگویند. بنابراین شخص حق خراب کردن خانهاش را هم ندارد و این کار هزاران مرحله دارد و در نهایت سازمانی با نام سازمان مرمت شهری خانه را از فرد میخرد و مرمتش میکند اما کسی نمیتواند خانهاش را خراب کند و یک خانه مدرن جایش بسازد.» او ادامه میدهد: «علاوه بر نگهداری منابع ارزشمند و ساختمانهای تاریخی برای نسل جوان، آنها به چشمانداز شهر هم فکر میکنند و اینکه زیبایی شهر باید حفظ شود. مثلاً روتردام هلند در یک بمباران کاملاً نابود شده و اکنون یک بندر کاملاً مدرن است یعنی شهر کاملاً قابلیت مدرن ساخته شدن را داشته اما اگر ساختمانهای قدیمی در شهرهای دیگر تخریب شوند این مسأله را همه توهینی به شهر و شهروندان میدانند. اگر یک درخت هم اره شود برایش پتیشن جمع میکنند، تظاهرات میکنند تا شهردار مجبور به توضیح شود. الان قرار است زیر چند کانال آب در آمستردام پایتخت این کشور، پارکینگ درست کنند اما مردم مقاومت میکنند و امضا جمع میکنند و جلویش را میگیرند. الان ۱۰ سال است مردم با اعتراض جلوی این کار را گرفتهاند. اینجا قانون این طور است که اگر در اعتراض به این اتفاقات بالای ۵۰ هزار امضا جمع شود، شهرداری و استانداری مجبور است پروژه را متوقف کند. البته درمواردی هم پیروز میشوند و برنامهشان را پیش میبرند اما با همه این اقداماتی که گفتم دست زدن به بناهای تاریخی واقعاً دشوار است. مثلاً در یک پروژه متروسازی که ۳۰ سال دولت درگیرش بود، چند خانه قدیمی کج شد که اعتراضهای زیادی در پیداشت و دولت قول داد خانههای کج شده را تعمیر کند. این ویژه آمستردام نیست در پاریس و لندن و ادینبرگ هم این اتفاقات میافتد چراکه آنها تاریخ را یک امانت میدانند و میگویند فرهنگ و تاریخ را نه فقط از طریق تلویزیون و کتاب که حتی از طریق ساختمان به نسل جوان معرفی میکنیم.» با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.کمبود احساس مدرن بودن و خانههای کلنگی محمد اولیایی، مهندس عمران هم تأکید میکند: «ما ایرانیها دچار کمبود احساس مدرن بودن هستیم و فکر میکنیم اگر خانههایمان را نو کنیم مدرن میشویم. الان خیلی جاهای تهران و دیگر شهرهای ایران خانههایی هست که بیمحابا تخریب میشود. همین خانه نیما یوشیج در تجریش را که یادتان نرفته قرار بود سفرهخانه کنند. نه تنها به خانههای قدیمی رحم نمیکنیم که گاهی به خانههای تاریخیمان هم رحم نمیکنیم.» از اولیایی درباره اینکه خانههای ما چقدر قابلیت بازسازی دارند، میپرسم. میگوید: «موضوع ساختمان به اسکلت و تیر و ستون آن برمیگردد مثلاً یک سری خانههایی که در صد سال اخیر در ایران ساخته شده مثل خانههای انگلیسی است که تیر و ستون ندارد و دیوار حمال دارد درحالی که این سبک بناها برای ما که کشوری زلزله خیزیم مفید نیست اینها بازسازیشان دشوار است و توجیه اقتصادی ندارد که البته در خانههای تاریخی حرف از توجیه اقتصادی بیمعناست. اما بقیه بناها که تیر و ستون دارند کاملاً قابل مرمت و بازسازیاند و اگر اسکلت خانه ایرادی نداشته باشد از نظر معماری کاملاً قابلیت بازسازی دارد و حتی اسکلت را هم میتوان مقاومسازی کرد. بنابراین تخریب خانههای بیست ساله و سیساله با عنوان کلنگی و از نو ساختنشان کاملاً بیمعناست.» زن هنوز به حوض آبی رنگ وسط حیاط چشم دوخته. خاطرههایش را مرور میکند. بزرگ شدن بچهها را در همین حیاط قدیمی به یاد میآورد و بعد به خانههای دور و برش چشم میدوزد، خانههای چند طبقه. خانه حیاط دارش درست میان آنها جا خوش کرده مثل یک لکه شده میان ساختمانهای نو و شاید آنها لکهای برای ساختمانش. اهمیتی نمیدهد او میخواهد خاطراتش را برای خودش و دیگران نگاه دارد.
|