www.iiiWe.com » آوازه‌های شمع در خواجو از تجلی هستی به نور می‌آیند

 گزارش ها   
 

 آوازه‌های شمع در خواجو از تجلی هستی به نور می‌آیند

پل خواجو تجلی یک اندیشه‌ی فلسفی است. حکمت الاشراق سهروردی را بدهند دستت و تو نصف مطلب هم را نفهمی، بعد دستت را می‌گیرند می‌برند دم پل خواجو و می‌گویند همین‌جا بایست. حالا نگاه کن. شمع‌ها را دیدی؟ این بنای همان کتاب است...

تاریخ ارسال: یکشنبه 25 خرداد 1393
این‌گونه تازه متوجه شدم فلسفه‌مان آنقدرها هم دور از زندگی نبوده. از رویش بنا می‌ساختند، یکی پل خواجو، یکی میدان نقش جهان و چندتای دیگر که من نمی‌دانم. آن هم زمان صفویه که همیشه قسمت مذهبی اش از اندیشه ورزی پررنگ‌تر نشان داده شده است. من که از کتاب به فهمی نرسیدم، تصمیم گرفتم سراغ بنا بروم شاید از آن به کلیت فلسفه‌ی اشراق برسم.

خاص‌ترین پل روی زاینده رود
برای بررسی بنا و داشتن تصور درستی از آن، به طوری که بتوانم داستان ذهنیم را تکمیل کنم، نیاز داشتم اول از همه سری به کتب تاریخی بزنم تا ببینم چند صد سال پیش در جایی که ایستاده‌ام چه اوضاعی برقرار بوده است.
دوره‌ی صفویه یکی از پر رونق‌ترین دوره‌های هنری ایران اسلامی است. سلسله صفویان در سال ۹۰۷ هجری به وسیله شاه اسماعیل صفوی در تبریز تاسیس شد و بعد از او در سال ۹۳۰ هجری، شاه طهماسب به علل سیاسی پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل کرد. هنگام حکومت شاه طهماسب، همایون پادشاه مغولی هند، به ایران پناهنده شد و مدتی در دربار صفوی اقامت گزید. اقامت وی در ایران و حمایت شاه صفوی از او در بازگشت به هند باعث ایجاد رابطه میان دو کشور باستانی ایران و هند در همه‌ی زمینه‌ها از جمله هنر شد.
دوره‌ی ۴۲ ساله‌ی سلطنت شاه عباس، عصر شکوفایی هنر در ایران است. در این دوره از یک سو روابط با اروپا و از سوی دیگر روابط ایران و هند توسعه یافت. شاه عباس پایتخت را از قزوین به اصفهان منتقل کرد و این شهر را با بناهای متعددی مانند قصرها،مساجد، بازارها، پل‌ها و کاروانسراها آراست و بدین ترتیب اصفهان مرکز هنرهای اسلامی شد. قرن دهم و یازدهم هجری را دوران شکوفایی هنر اسلامی در ایران دانسته‌اند. در این دوره با حمایت شاهان صفوی هنرهای پارچه بافی، نقاشی، فلز کاری، سفال سازی و معماری به حد اعلای توسعه و تکامل رسید.در این دوره مکنت، شکوه و زیبایی اصفهان بسیاری از بازرگانان و جهانگردان را به ایران کشاند و بسیاری از آنان مانند تاورنیه، کمپفر، شاردن و الئاریوس زیبایی و عظمت اصفهان را در سفرنامه‌های خود وصف کرده‌اند. فعالیت وسیع معماری دوره صفوی در زمان شاه عباس اول آغاز شد. در این دوره نه تنها در اصفهان، بلکه در شیراز، اردبیل، مشهد، تبریز و دیگر شهرهای ایران بناهای مختلف احداث شد. همچنین در اغلب بناهای این دوره سبک معماری قدیم ایران تجدید شده و در طرح بناها، شکل و مصالح بناها جای خود را باز کرد. مساجد ، مدارس و کاروانسراها به شکل چهار ایوانی بنا شد. استفاده از کاشی معرق و هفت رنگ برای تزئینات رونق فراوان یافت. خطاطی و خوشنویسی روی کاشی نیز در آرایش بناهای مذهبی عمومیت یافت و بناهای متعددی با خطوط ثلث، نسخ، نستعلیق و خطوط دیگر تزئین شد.
این‌ها کلیت معماری اصفهان در زمان صفویه را نشان می‌داد اما مسئله‌ام بیشتر تاریخ خاص پل خواجو بود.
پل خواجو به دستور شاه عباس دوم صفوی در سال ۱۰۶۰ هجری در جای پل قدیمی‌تر که فرسوده و غیر قابل استفاده بود ساخته شد. عده‌ای از مولفان مثل علی جواهرکلام و لطف الله هنرفر پل قدیمی تر را مربوط به دوره‌ی تیموری می‌دانند و در مورد بنای آن در این دوره دو روایت وجود دارد: اولی این‌که امیر تیمور به داماد خودش حسن پاشا دستور داد پل را بنا کند. بعد از اتمام کار تیمور با دیدن پل از آن تمجید کرده اما همین که از هزینه‌های سنگین پل باخبر شد، فرمان داد که دامادش را در کنار همین پل سر ببرند. دومی هم بنا بر عقیده‌ی عده‌ای ساخت پل را به امیرحسین بیگ آق قویونلو نسبت می‌دهد. در این میان روایت دوم مستندتر است. پل جدید(پلی که در زمان شاه عباس دوم بنا شد) بعد از تعطیلات نوروزی سال ۱۰۶۰ هجری به دستور شاه به همراه آیین بندی و چراغانی و گلریزان افتتاح شد، هریک از غرفه‌های آن را یکی از امرا و بزرگان تزیین کرد و پادشاه به مدت یک ماه به عیش و عشرت پرداخت.
اما اصلا چرا خواجو؟ شاید در بین تمامی پل‌های روی زاینده رود، این یکی از همه خاص‌تر باشد و به گوش غیراصفهانی‌ها کمی عجیب بیاید. در این مورد نه تنها به چند روایت بلکه به چندین اسم دیگر برای پل هم برخوردم. از جمله: پل تیموری. می‌گویند به دو دلیل به این نام خوانده می‌شده، یا امیر تیمور در این محل کشتاری کرده، یا چون تیمور به داماد حسن پاشا دستور داده که این پل را بنا کند.
پل بابا رکن‌الدین. این را از این جهت گفته‌اند که مقبره بابا رکن‌الدین از عرفای مشهور اصفهان در قبرستان تخت فولاد مجاور همین پل است.
پل گبرها. از این نظر نامیده شده که گبرها از این پل به محله‌ی خود می‌رفته‌اند و از آنجا که این پل در نزدیکی جاده‌ی قدیم شیراز واقع شده و کاروانیان شیراز از این محل عبور می‌کردند، شیرازی نیز نامیده می‌شد.
پل شاهی. چون به دستور شاه عباس دوم بنا شد.
و به علت مجاورت پل به محله‌ی حسن آباد و خواجو(خاجو) به پل حسن آباد و خواجو مشهور است و البته در مورد نام خواجو عده‌ای هم گفته‌اند که در لغت فارسی به معنای گودال و جای عمیق است و مجرای زاینده رود هم در این نقطه عمیق و پر آب می‌شود. پس آن نقطه را خاجو یعنی جوی عمیق نامیده اند.
شمعی که تصویرش سمبل نور است
کم‌کم به قسمت‌های مختص پل نزدیک می‌شدم. معماری و ابعاد هندسی آن را چنین برآورد کرده‌اند:
طول پل ۱۳۲/۵ متر و عرض آن ۱۲ متر بوده و مصالح ساختمانی به کار رفته در آن عبارتند از: سنگ و آجر و ساروج. از این پل به عنوان سد نیز استفاده می‌کرده‌اند. با مسدود کردن چشمه‌های زیر پل قسمت غربی آن به صورت دریاچه‌ی کوچکی درمی‌آمده است.عملکرد پل این است که می‌تواند آب را تا ارتفاع ۶ متر بالا ببرد. این پل دارای ۱۶ دریچه‌ی تخلیه‌ی آب است. در بدنه‌ی پل شیارهایی قرار دارد که کشوهایی در آنها قرار گرفته و با بالا و پایین بردن کشوها اندازه‌ی آب جاری را تنظیم می‌کرده‌اند. در پایین دست پل یک میله ی چوبی درجه بندی شده برای اندازه‌گیری آب نصب شده است.
در مورد تاثیرات اندیشه بر معماری آن دوره مطالب زیادی ذکر شده که به اتفاق آن را متاثر از مکاتب فلسفی و عرفانی آن دوره می‌دانند. مکتب الهی اصفهان یکی از آنهاست که از مهم‌ترین مباحثش می‌توان به بحث زمان، وجود، حدوث، برزخ و عالم مثال (عالمی میان عالم محسوسات و مجردات) و همچنین استفاده از اعداد و حروف تمثیلی اشاره کرد.
هندسه‌ی پل خواجو هم نمونه‌ای از عالم مثال است و چنین به نظر می‌رسد که طراح پل در این ایده از مکتب فلسفی اشراق و اصلی‌ترین مفهوم آن یعنی تشبیه هستی به نور، الهام گرفته باشد. در این راستا وی تصویر شمع را به عنوان سمبل نور در نمای پل طراحی کرده است. این شمع در چهار زاویه هم در ضلع غربی و هم در ضلع شرقی قابل رویت است. برای ایجاد تصویر شمع سه اصل دست در دست هم داده‌اند: اصل اضداد چهارگانه، اصل قرینه سازی، اصل تناسب‌ها و نسبت‍‌‌ها.
فرورفتگی‌هایی در طول ضلع شرقی برای نشان دادن اشک شمع
تمامی این اصول را، خصوصا اکنون که خبری از آب نیست، می‌توانید از نزدیک و با چشم غیرمسلح امتحان کنید.
اصل اضداد چهارگانه: وقتی زیر پل و در مرکز آن قرار گرفتم، در تمام طول آن یک سلسله تالار های وسیع دارای گنبد به چشمم خورد. به گفته‌ی کتاب راهنما این گنبدها به وسیله‌ی چهار قوس در جهت‌های شمالی، جنوبی، شرقی و غربی به وجود آمده و قسمت تحتانی این قوس‌ها برستون‌های پل استوار است. کتاب کاملا درست می‌گفت چون از هر تالار می‌توانستم چهار بدنه‌ی خارجی ستون در جهت‌های شمالی و جنوبی ببینم. در واقع قوس‌ها و بدنه‌ی خارجی ستون‌ها همان اضداد چهارگانه هستند که تصویر هر شمع از برخورد و ترکیب فضایی قوس‌ها و بدنه‌ی خارجی پایه‌های دو تالار مجاور به وجود می‌آید.
اصل قرینه سازی: وقتی زیر پل ایستادم در طول ضلع شرقی، فرورفتگی‌هایی در قسمت فوقانی و میانی پایه‌ها قابل دیدن بود. در تمامی تالارها چهار فرورفتگی بود. باز هم طبق کتاب و مشاهداتم، این فرورفتگی‌ها که در طول ضلع شرقی تکرار شده از نوع تقارن انعکاسی هستند و برای نشان دادن اشک شمع در نظر گرفته شده‌اند. اگرچه این فرورفتگی‌ها تنها در ضلع شرقی پل طراحی شده ولی از هر چهار جهت جغرافیایی دیده می‌شوند. این قرینه‌سازی در پل در عین سادگی یکی از شگفت‌انگیزترین قرینه‌سازی‌ها در ایران و جهان است.
اصل تناسبات: در زیر پل ۲۱ تالار وجود دارد که با فاصله از هم توسط یک فضای میانی به یکدیگر متصل شده‌اند. فضای میانی از لحاظ طول و عرض دارای تناسب است که این تناسب هم مانند دو اصل پیشین در به وجود آمدن شمع نقشی اساسی ایفا می‌کند.
همه‌ی اینها را خواندم و دیدم. حتما در این کتاب حکمت الاشراق چیزی فراتر از درک عادی وجود داشته که هم بنایش این‌همه سال را پاییده و هم اندیشه‌اش. زیر پل که نمی‌شود کتاب خواند اما شوق عجیبی برای شروع دوباره‌اش دارم.
/پریا دبستانی/



خبــرگزاری ایمنا