نقش رسانه ها در آموزش و ارتقاء خلاقیت
علی خیابانیان – معمار، نویسنده، مدرس دانشگاه – آنچه که مسلم است رسانه ها در دنیای امروز از قدرت و نفوذ بالایی در ابعاد مختلف زندگی انسان برخوردارند، چه بسا برای انسان امروز تصور دنیایی بدون روزنامه، تلویزیون، اینترنت و … نه تنها قابل تصور که حتی کسل کننده به نظر برسد. رسانه به سان یک همزاد، همکار، همدم و همفکر برای تنهایی و فردیت انسانی است که تنها به خود می اندیشد یا دقیقتر اینکه نمی اندیشد و تنها در قبال خواست های درونی خود به دنبال بهانه ای می گردد تا به توجیهی همه پسند دست یابد و چه بسیارند انسان هایی از طبقات مختلف جامعه که نیازمند آنند، تا نسبت به راه و کاری که انجام می دهند بر عدم تفکر و تدبر خود، صحه ای بگذارند و به ندانم کاری خود ادامه دهند؛ چه بسا این راحت ترین و پر سودترین معامله زندگی باشد. ندانی و نیندیشی و تو را سپاس گویند و گرامی دارند. رسانه ها می اندیشند، توجیه می کنند، تغییر می دهند، جایگزین می یابند و در مورد حیاتی که از آن ماست تصمیم می گیرند. تکرار و تلقین از جمله ترفندهایی است تا باوری جدید را در درون ما نهادینه کنند یا به زبان خودشان آموزش دهند. حتی نوع و نحوه یادگیری ما نیز وام دار چنین سیستم پیچیده و سهل نگری است تا غفلت ما را بیشتر و گذر عمرمان را سریعتر کند. به راستی از تماشای ساعت ها برنامه تلویزیونی و از لابلای صدها صفحات وب، جز انباشتگی نامنظمی از اطلاعات چه چیزی عاید روح خلاقیت پرور و اندیشناک انسان شده است. تجمع افراد و اطلاعات و تزریق و تبلیغ یافته ها و دانسته ها، آنهم در فرمتی کلی و گذرا، ما را به چگونه سیستمی از آموزش هدایت می کند. با فشار دکمه ای به مجموعه عظیمی از اطلاعات دست می یابیم یا بلعکس اطلاعاتی را به سیستم وارد می کنیم، امری بسیار ظریف و هوشمندانه، اما بدون راهنما، بدون کنترل و بدون هرگونه حساسیتی در نوع انتخاب. تنها، چیزهایی را در اختیار شما قرار می دهند که پیش¬تر شخصی دیگر به آن پرداخته است آنهم بدون ارزیابی و شناخت و هرگونه تغییری در ساختار ارایه شده. شناختی در کار نیست، کالاهایی که در انباری الکترونیکی جمع می شوند و در اسرع وقت در اختیار مشتری قرار می گیرند. قبول که آسان تر بدست می آوریم و یافته های ما بی شمار است، امافراموش نکنیم تنها آنچه را که سیستم می پسندد و بدان قائم است را می توانیم مطالعه کنیم و مهم تر اینکه هجوم این همه بود و نبود، امکان تفکر و خلاقیت را کاهش می دهد. روزگاری انسان مشرق زمین جواب همه سوالات را در ذات روحانی و لایتناهی خود جستجو می کرد اما امروزه سعی اش بر این است تا با سرعت و امکان بیشتری به سیستم رسانه ای دنیا وصل شود. جعبه ای به ظاهر جادویی، تا انسان را از یافته ها و اندوخته های علمی و معرفتی خود باز دارد و امکان خلاقیت وی را تنها بر کشف وب سایت جدیدی در گستره دنیای تازه خود کاهش دهد! یافته های خود را در پوشه هایی هم ارزش و هم رنگ، دسته بندی کند تا بیشتر آموخته باشد! و شخصی دیگر در آن سوی خط خرسند به آموزش خود، تعداد بازدید کنندگان را سرشماری می کند. مگر نه اینکه رسانه یکی از عوامل ایجاد ارتباط اجتماعی بین فرد و دنیای هنر است، پس چگونه هنرها، نازلترین جایگاه را در رسانه ها و بخصوص مطبوعات به خود اختصاص داده اند؟ در دیگر رسانه ها به عنوان ابزارهای اجتماعی شدن، به استثنای سینما که اقتداری بی رقیب دارد، همه هنرها، اعم از موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی، تئاتر… هم در همه سطوح و روایت های غربی، شرقی، سنتی و بومی غایب اند. آنچه از هنر در رسانه ها انتقال می یابد سطحی گسترده از اطلاعاتی خام و گاه حتی غیر مستند است که گویی هر کدام به نحوی، دیگری را فقط تکرار می کنند. چه بسا که درباره یک هنر، تکنیک، سبک یا دیدگاه هنری بتوان مجموعه ای وسیع از اطلاعات یا هزاران مقاله در رسانه های گوناگون یافت. اما این همه، تنها در شکل و شیوه بیان متفاوتند و در محتوا یکسان. آنچه رسانه های ما از هنر به نمایش می گذارند هر قدر وسیع به آن اندازه که باید عمق ندارند و وسیله ای برای ارتقای هنرها یا جرقه هایی برای خلاقیت یا حداقل ایجاد تفکر و اندیشه نیستند. حکایت رسانه ها و هنر در کشور ما به حکایت بخشیدن ماهی به جای آموختن ماهیگیری، می ماند، داستانی که تکرارش را در آموزش هنر نیز شاهدیم. کتاب، مجله، روزنامه، برنامه های تلویزیونی و رادیویی، اینترنت و سایر رسانه ها به دلایل بسیار که شاید حتی توجیه پذیر هم باشند، کمکی به درک هنر و تربیت مخاطبی آگاه و خلاق نمی کنند. البته در عموم موارد، اهالی رسانه که البته خود نیز از زمره هنرمندان محسوب می شوند به دلایل معمولا اقتصادی و محدودیت های زمانی حاصل از رقابت های رسانه ای، از سخن گفتن و پرداختن به هنر ناب طفره می روند و بر عکس مسیری که یک رسانه تاثیرگذار می تواند طی کند، پیش می روند؛ به جای پرورش و تربیت نگاهی درست، خوراکی در حد و اندازه های دانش مخاطب تهیه می کنند و در اختیارش می گذارند. نتیجه چنین روندی، عدم درک هنر ناب و ارزشمند از سوی مخاطب و درنتیجه گسست هر نوع رابطه ای بین هنرمند خلاق و مخاطب اوست. چه بسا همین استراتژی در رسانه ها به گمنامی و گاه سرخوردگی هنرمندانی بدل شود که خلاقیت و ذوقشان مورد فهم قرار نمی گیرد در نتیجه ارزش و جایگاه واقعی خود را نزد مخاطب متزلزل می بینند. رسانه های ما بخصوص در زمینه هنر، به رسانه هایی یک سویه می مانند که از ایجاد ارتباطی دو طرفه عاجزند و هنرمندان را کمتر از نتیجه یک ارتباط دو سویه با مخاطب خود بهره مند می کنند. این رسانه ها به قدری درگیر تپش زمان هستند که در گذر از طول، عرض داده ها را نادیده می گیرند و به نابودی می کشانند. (به نقل از آذر مهاجر، نویسنده و منتقد معماری) اگر چه هنر در هر نوعش فی نفسه رسانه ایست برای انتقال مفاهیم و احساسات و اندیشه ها، اما این انتقال، در گستره اجتماعی اش، به فرایندی می ماند که نیازمند کاتالیزور قدرتمندی چون رسانه است و اگر رسانه در ایفای این نقش به بیراهه رود، نه تنها فرایند انتقال، بلکه کلیت ماجرا با چالش هایی بزرگ روبرو می کند. در حقیقت رسانه ها کاتالیزورهایی برای انتقال سریع تر اطلاعات نیستند، بلکه باید بتوانند مفاهیم را ساده تر منتقل کنند و جابیاندازند. کار یک رسانه نه فقط، ارائه اطلاعات، بلکه نهادینه کردن باورها و معیارهای درست برای درک هنر هم هست و از این روست که حضور اجتماعی و جولان هنرها، بستگی بی اندازه ای به عملکرد رسانه ها دارد. تردیدی نیست که در کنار هر اقدامی برای گسترش و ارتقای هنر در جامعه، از آموزش درست تا میدان دادن به هنرمند، رسانه ها نیز باید تمهیدی تازه بیاندیشند و نقش ارتباطی خود را بین هنرمند و مخاطب بهتر از آنچه امروز شاهدیم به اجرا بگذارند. رسانه ها حتی این قابلیت را دارند که عرصه های متفاوت تری، برای عملکرد خویش در ارتباط با هنر، تعریف کنند؛ آنها می توانند به حوزه آموزش وارد شوند و یا حتی در تولید تئوری های هنری سهم داشته باشند، می توانند جولانگاهی باشند برای گفتمان های هنری و … اما متاسفانه از این همه قابلیت، حتی یکی هم کامل و بی نقص به انجام نمی رسند. شاید این اتفاق به سادگی یا در کوتاه مدت رخ ندهد و احتملا نیازمند زمینه و بستر مناسب باشد، اما بی شک امری محال نیست و ضرورت های وقوعش به آن اندازه هست که متولیان هم بهایش را بپردازند و هم زمان را به خاطر نیل به هدف، مدیریت کنند. رسانه ها با میزان تاثیرگذاری و قدرت نفوذی که در مخاطبان خود دارند، می توانند به سان ناجیانی بی رقیب، عرصه را برای عرض اندام هنر و هنرمندان آماده کنند و از این رهگذر برای احراز جایگاهی والاتر برای خود نیز سود برند. منبع: معمار نیوز |