www.iiiWe.com » دیدگاه

 دیدگاه   
 
تخریب خانه ی ستارخان در تبریز 16:05 شنبه 28 آبان 1390
1
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
بریده باد دستان ابولهب معاصر .
آیا همه چی به نفع آقایان است! 18:19 یکشنبه 22 آبان 1390
5
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
با سپاس، البته چند سالی‌ست شماری از این موارد ـ دست‌کم نزد تحصیل‌کرده‌ها ـ به این شدت و حدت که این‌جا گفته شده، نیست؛ و چشم‌انداز پیشِ رو امیدوارکننده به نظر می‌آید.
برای همه ی دوستانی که عاشق طبیعت و چوب و خونه های جنگلی هستن... 18:15 یکشنبه 22 آبان 1390
8
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
با این که به نظر می‌رسد طراح کوشیده کم‌ترین سطح و عرصه‌ی جنگلی را به ساخت اختصاص دهد، این که به گفته‌ی طراح، عمده‌ی مصالح به‌کاررفته "natural wood" است، اندکی با آرمان‌های کمک به پایداری محیط زیست، در تقابل و مغایرت است؛ اما به‌راستی، فضایی دلپذیر، یگانه و خواستنی پدید آورده است.
سپاس از خانم مهندس امانی.
نامه به خدا(از زبان کودکان) 21:11 شنبه 21 آبان 1390
3
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
"خدایا چرا حیوانات درس نمی‌خواننداما ما باید هر روز درس
بخوانیم؟ در سال جدید دعا می‌کنم آنها درس بخوانند و ما مثل آنها استراحت
کنیم! "

در زبان آذری ضرب المثلی داریم که می گوید : «چه خوب است آدم در این جهان، کودک باشد.»
مسجدجامع کرمان در معرض آسیب جدی از آب های زیرزمینی 14:09 شنبه 21 آبان 1390
2
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
جای بسی خوشوقتی‌ست که این شبکه‌ی متخصصان، کم‌کم به جایگاهی برای طرح دغدغه‌ها و پرسش‌ها و پاسخ‌گویی دست‌اندرکاران و مسئولان تبدیل می‌شود.
با سپاس از جناب آقای مهندس حقیقی، سرمهندس ناظر پروژه‌ی تصفیه‌خانه و شبکه‌ی جمع‌آوری فاضلاب شهر کرمان، از ایشان درخواست می‌کنم اکنون که باب ارائه‌ی توضیحات فنی و پاسخ‌گوییِ مسئولان گشوده شده، مهندسانِ عضو iiiwe را کمی بیش‌تر از جزئیات فنی موضوع آگاه فرمایند؛ برای مثال، بفرمایند که :

ـ هم‌زمان با به‌کارگیریِ چهار پمپ یادشده برای بیرون کشیدن آب‌های زیر مسجد، چه اقدام‌های پیشگیرانه، احتیاطی و مرمتی در جریان است؟ و از سوی کدام نهادها و سازمان‌ها؟
ـ شرکت مهاب‌قدس در پروژه‌ی تصفیه‌خانه و شبکه‌ی جمع‌آوری فاضلاب شهر کرمان، طرف مشورت کدام نهاد یا دستگاه است؟ میراث فرهنگی یا شهرداری یا ... ؟
ـ برای دیگر بناهای در خطری که دو ـ سه مورد از آن‌ها را نام بردید، چه اقداماتی انجام گرفته و یا چه تمهیداتی اندیشیده شده است؟
ـ خارج کردن و بیرون کشیدن آبِ زیر بناها، طبعاً از خرابی‌ها و آسیب‌های بیش‌تر جلوگیری می‌کند، اما راهکاری برای ترمیمِ آسیب‌های واردشده نیست؛ شما که در بطن موضوع هستید، آیا اطلاع دارید که برای ترمیمِ آسیب‌های پدیدآمده چه کارهایی انجام گرفته یا قرار است انجام بگیرد؟
ـ هر توضیح روشنگر و مفید دیگری را که در این زمینه لازم می‌دانید، برای مخاطبانِ متخصصِ این سایت بیان بفرمایید.

با سپاس.
دانشگاه سیستان وبلوچستان را بشناسیم 14:36 پنجشنبه 19 آبان 1390
1
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
سپاس به خاطر مطلب سودمندی که فرستاده اید.
دلایل عجیب سردردهای خود را بدانید 12:37 چهارشنبه 18 آبان 1390
1
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
سپاسگزارم جناب آقای مکسایی.
پنل دیواری هگزاگون 12:29 چهارشنبه 18 آبان 1390
4
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
نتیجه‌ی کار بسیار زیبا و جالب است؛ اما ای‌کاش این پنل‌ها با چیزی غیر از تنه‌ی ریش‌ریش‌شده‌ی درختان ساخته می‌شدند، تا محیط‌زیست هم کم‌تر آسیب ببیند.
سپاس به خاطر فرستادن این مطلب و تصاویر آگاهی‌بخش.
نمی خواهم بمیرم، با که باید گفت؟ 12:25 چهارشنبه 18 آبان 1390
2
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
بسیار زیبا و خاطره انگیز بود.
سپاسگزارم.
آندره آرزومانیان درگذشت 13:20 شنبه 21 آبان 1390
2
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
درود به اعضای ارجمند و فرهیخته‌ی iiiwe.
از دیشب که دلم هوای گوش سپردن به «پاییز طلایی» و دیگر قطعاتِ ساخته و نواخته‌ی زنده‌یاد آرزومانیان را کرده بود، در ذهنم بود که iiiwe را جست‌وجو کنم و ببینم آثار آن هنرمند کم‌نظیر یا رویداد تلخ درگذشتِ نابه‌هنگامش در این سایت چه بازتابی داشته؛ و امروز که در فراغتی این جست‌وجو را به انجام رساندم، خوشنود شدم که دیدم در همان روزها همکار ارجمندمان، آقای مهندس مسقطیان، خبری را که برای من برای پایگاه اینترنتی گروه رسانه‌ای تحت سرپرستی‌ام تنظیم کرده بودم، با همان انشا و شیوه‌ی نگارش، در این‌جا نقل کرده‌اند.
ضمن سپاسگزاری از ایشان، مناسب دیدم یادداشت کوتاهی را هم که پارسال در پی انتشار خبر درگذشت زنده‌یاد آرزومانیان برای صفحه‌ی فرهنگ و هنر روزنامه‌ی «اصفهان امروز» نوشته بودم و روز 23 خرداد 89 در آن جریده به چاپ رسیده بود، این‌جا نقل کنم؛ تا ادای دینِ دوباره‌ای باشد به هنرمند متعهدی که پاییزهای ما را رنگین‌تر کرد:


یادکردی از ویژگی‌ها و شیوه‌ی کار یک هنرمند
به بهانه‌ی درگذشت نابه‌هنگامش

در این یک هفته‌ای که از درگذشت نابه‌هنگام زنده‌یاد آندره آرزومانیان، آهنگساز و نوازنده‌ی چیره‌دستِ پیانو می‌گذرد، شخصیت‌های حقیقی و حقوقیِ نسبتاً پُرشماری به بزرگداشت و تمجید از هنر و تبحر او پرداخته‌اند و قرار است فردا (چهارشنبه، 19خرداد) هم خانه‌ی سینمای ایران مجلس بزرگداشتی به یاد آن هنرمند تازه‌درگذشته برگزار کند. شاید به نظر برسد که این نوشته‌ی کوتاه هم، در راستای رسم دیرینه‌ و نه‌چندان پسندیده‌ی ایرانیان در تجلیل از چهره‌ها و اشخاص نام‌آور پس از درگذشتشان، واکنشی صرفاً احساسی است به رویداد مرگ نابه‌هنگام هنرمندی که دخیل بودنش در آفرینش چند اثر هنری مردمی، ملموس و پُرتیراژ (و مشخصاً آلبوم «پاییز طلایی») موجب برانگیخته شدن احساساتی از این دست شده است؛ که حتی اگر چنین هم می‌بود، نامعمول نبود و ایرادی هم نداشت. اما آنچه مرا به نوشتن این یادداشت برانگیخت، نه فقط جنبه‌ی حسی و آمیخته با دریغ و افسوسِ این رویداد (به خاطر همه‌ی آن آثاری که زنده‌یاد آرزومانیان می‌توانست طی مثلاً ده یا بیست سال آینده از خود به یادگار بگذارد و نگذاشت)، بلکه تأکید بر این واقعیت ناخوشایند است که به نظر می‌آید جامعه‌ی ما در زمان کنونی، بنا به دلایلی که در حوصله‌ی این کوتاه‌سخن و در تخصص نگارنده نیست، فاقد سازوکاری برای پرورش و به ثمر نشاندنِ هنرمندانی است که بتوانند با مهارت و کاربلدی در عین بی‌ادعایی و تعهد هنری، جانشینانی خلف برای امثال شادروان آرزومانیان باشند.
مروری بر کارنامه‌ی هنری آندره آرزومانیان و در نظر آوردنِ همه‌ی احتمالاتی که هنرمندی در سطح او می‌توانست برای ادامه‌ی کار و زندگی در پیش گیرد، نشان می‌دهد که او متعهدانه و با رضایت درونی ترجیح داد در عرصه‌هایی اصیل و دارای تأثیر ژرف، اما کم‌مخاطب و کمتردیده‌شده، همچون آفرینش موسیقی جدی، روایتگر و دور از تفنن برای کودکان و نونهالان و آهنگسازی برای فیلم‌های ویژه‌ی نوجوانان به فعالیت بپردازد؛ عرصه‌هایی که آزمودنِ دشواری‌ها و روشن کردنِ زوایا و گوشه‌های تاریکشان، تنها از هنرمندان متعهدی همچون آرزومانیان برمی‌آید.
برای هنرمندی مثل زنده‌یاد آرزومانیان که مهارت و کاربلدی‌اش در شاخه‌هایی گوناگون همچون نواختن پیانو به حدی بود که جدای از عامه‌ی مردم (مخاطبانی که سال‌هاست با گوش سپردن به آثاری همچون نوای «پاییز طلایی» هنرش را می‌ستایند) بزرگان و دست‌اندرکارانی مثل دکتر محمد سریر، مدیرعامل خانه‌ی موسیقی ایران را هم به تحسین وامی‌دارد، کاملاً محتمل بود که برای شکوفاتر کردنِ هنر و چیره‌دستی خود و آزمودن راه‌ها و کارهایی شوق‌انگیز و هیجان‌آور و دست یافتن به شهرت و نامداری، روندی به‌کلی متفاوت را در کارها و زندگی‌اش در پیش بگیرد؛ و اگر می‌بینیم که موزیسینِ باقابلیتی مثل او ترجیح می‌دهد برخی ناملایمات را تاب آوَرَد، بماند و با کار کردن در عرصه‌هایی سنگلاخی مثل آفرینش موسیقیِ خوب برای کودکان و آشنا کردنِ ذهن و گوش آنان با موسیقیِ جدی و متعالی، به قول یکی از همکارانش «پشت هنر خود پنهان شود»، این را فقط باید به حساب تعهد، فروتنی، شهرت‌گریزی و بی‌ادعایی او بگذاریم؛ ویژگی‌هایی که به نظر می‌رسد همیشه و به‌ویژه در این دوره کمتر می‌توان در هنرمندان کشورمان سراغ و نشانی از آن یافت، و بدتر از آن این که برای نهادینه شدنِ این ویژگی‌های اخلاقی در نزد هنرجویانِ مستعد و هنرمندان جوان کشورمان هم چشم‌انداز چندان روشن و امیدوارکننده‌ای پیش‌رو نیست. امید است دست‌اندرکاران و متولیان شاخه‌های گوناگون هنری در کشور، با نگاهی عمیق‌تر و حساسیت بیشتری به این دغدغه بیندیشند.


امیریاشار فیلا
21 خرداد 1389