دیدگاه   
 
چند تا دوست داری؟ 13:43 چهارشنبه 16 شهریور 1390
9
 یحیی  بهمنی
یحیی بهمنی با این داستان زیبا یه سؤال دیگه به ذهنم رسید:
خود ما دوست چند نفر هستیم؟ (البته دوست با توصیف فوق!)
و تا حالا دوستیمون رو برای چند نفر بکار گرفتیم؟
.
.
دوست دارید این خونه‌ها مال شما باشه؟ 13:21 چهارشنبه 16 شهریور 1390
5
 یحیی  بهمنی
یحیی بهمنی افتخاری عزیز، آها! حالا فهمیدم! "بیسکوییته" که سه حرفیش میشه "کیک" و اون نوعش که دست من و شما بهش نمیرسه، "کیک زرده"! درست بود؟

ضمنا از لطف شما سپاسگزارم و بنده هم، از هم صحبتی با عزیزانی چون شما واقعا لذت می‌برم...
هماره شاد و خندان باشید...
دوست دارید این خونه‌ها مال شما باشه؟ 13:15 چهارشنبه 16 شهریور 1390
5
 یحیی  بهمنی
یحیی بهمنی آقا مسعود، خونه‌ش رو شما بخر؛ آب استخرش با من! شراکتی ازش استفاده می‌کنیم! خوبه؟
این نیز بگذرد 13:33 سه شنبه 15 شهریور 1390
9
 یحیی  بهمنی
یحیی بهمنی خدا کنه برای همه، همینجوری که برای این دلاک گذشت، بگذره! چنین گذشتنی، ظاهرا گذر به کمال است. ولی متأسفانه اکثر ماها، معمولا به صفا، صداقت و صمیمیت گذشته مون غبطه میخوریم! این یعنی امروزمون بدتر از دیروزه!

من‌استوی یوماه فهو مغبون...هر کس دو روزش مانند هم باشد، زیانکار است! وای به حال اینکه روز دومش از روز اولش بدتر باشه!
هر وقت عصبانی شدی این فایل را باز کن 13:20 سه شنبه 15 شهریور 1390
9
 یحیی  بهمنی
یحیی بهمنی موافق نیستم. آدم رو قسی‌القلب میکنه. نباید حتی به شوخی چنین رفتاری رو برای خودمون عادی کنیم.
برای خوابوندن عصبانیت، راه‌های خیلی قشنگی ذکر شده...

چرا قدیم‌ها وقتی دعوا می‌شد، اکثرا می‌پریدن وسط تا دعوا رو خاتمه بدن، اما الان اکثرا میشن تماشاچی؟
عکس برای رفع خستگی 13:14 سه شنبه 15 شهریور 1390
13
 یحیی  بهمنی
یحیی بهمنی سرکار خانم سرلک؛ مرسی.
همون اولیش خستگی رو از تنم بیرون کرد، بقیه‌شونم نیروی مضاعف به من بخشیدن.
با جناب اجیرلو هم موافقم. عکس آخری با بقیه متفاوت بود.
همه‌شون بسیار زیبا بودن.
گوسفند عصبانی 13:04 سه شنبه 15 شهریور 1390
12
 یحیی  بهمنی
یحیی بهمنی احتمالا شب قبلش، فیلم‌های گاوبازی اسپانیایی‌ها رو دیده بوده و جو گیر شده!
عکس مفهومی 12:59 سه شنبه 15 شهریور 1390
8
 یحیی  بهمنی
یحیی بهمنی ممنون ناظمی جان...

نسبت به تصاویری که به نوعی یک مسیر طولانی و تنهایی رو برای آدم تداعی میکنن، یه حس خاصی دارم! معمولا روی این جور تصاویر مدتی مکث، تصور و فکر می‌کنم. مثل تصویر دوم و تصویر آخر...

تصاویر زیر هم خیلی به دلم نشست:

-تصویر هفتم (کودک جلوی تانک‌ها) که معصومیت و تقابل پاکی و پلیدی رو تداعی میکنه

-تصویر بیستم (محافظت با چتر در برابر یک سنگ بزرگ) که دو برداشت متضاد رو میشه ازش داشت:
"خیال خام و بی بصیرتی" ، "قدرت ماورایی ذهن و اینکه خواستن توانستن است"

-تصویر 9 تا مونده به آخر (کلیدهای چپه فرو رفته تو زمین)، هم احساس کردم حرف خاصی برای گفتن داره،از تصویرش خیلی خوشم اومد، ولی نتونستم یه برداشت، اونجوری که به دلم بشینه ازش داشته باشم!
فقط این چند تا معنا رو توش دیدم: انسان تنها و سر درگم؛ کلیدهایی که دور و بر ما فراوونن ولی ما اون‌ها رو نمی‌بینیم و هیچوقت از اون‌ها استفاده نمی‌کنیم! ارتباطی بین کلید و رویش..؛ اینکه تفکر حتی درباره برگ درختان، می‌تواند کلید کمال باشد: برگ درختان سبز در نظر هوشیار ....


دیگر تصاویر هم جالب بودن.
دوست دارید این خونه‌ها مال شما باشه؟ 12:11 سه شنبه 15 شهریور 1390
10
 یحیی  بهمنی
یحیی بهمنی افتخاری عزیز، کدوم سه حرفی؟ بال؟ بیل؟ میل؟ غول(چراغ جادو)؟ ... :)
دوست دارید این خونه‌ها مال شما باشه؟ 12:08 سه شنبه 15 شهریور 1390
8
 یحیی  بهمنی
یحیی بهمنی شهرام جان سلام و تشکر متقابل.
اما پیشنهاد می‌کنم، نیمه پر لیوان رو ببینی: وصف‌العیش نصف العیش!
نمیدونم تا حالا شده خواب یه چیز دست نیافتنی رو ببینی ولی لذت اون خواب تا سال‌ها تو ذهنت بمونه و هر بار که اون رو به یاد میاریف کلی حال کنی یا نه؟ االبته به شرطی که هی غصه نخوری که چی می‌شد اگه منم این چیزا رو داشتم، چی میشد...
و از همون نیمه پر لذت ببری و قانع باشی!
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80