www.iiiWe.com » دیدگاه

 دیدگاه   
 
باریک‌ترین ساختمان جهان در لهستان ساخته می‌شود 15:40 دوشنبه 11 اردیبهشت 1391
0
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
جناب آقای مهندس افتخاری، سلام.
توجه و اظهارنظر جناب‌عالی مایه‌ی مباهات و دلگرمی من است.
درست می‌فرمایید. من هم به خاطر می‌آورم که به‌ویژه تصویر سومِ این خبر را پیش‌تر جایی در همین سایت دیده‌ام؛ اما پیش از فرستادنِ خبر بالا، با جست‌وجوی واژه‌های «باریک» و «باریک‌ترین» و «کم‌عرض»‌ نتوانستم مطلبی در این زمینه در iiiwe پیدا کنم. به همین خاطر، ترجیح دادم خبر را که به‌زعم خبرگزاری ایسنا تازه و داغ بود، برای بخش اخبار بفرستم تا اعضای خوب این شبکه از آن بی‌بهره نمانند؛ حتا اگر یکی از تصاویرش را پیش‌تر دیده باشند.
رستوران در قالب واگن های راه آهن 15:33 دوشنبه 11 اردیبهشت 1391
4
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
دوست خوب و ارجمندم، آقای مهندس حمزه‌زاده، سلام.

نخست، از این که بی دعوت وارد گفت‌وگوی شما و «ویراستار پارسی» عزیز می‌شوم، از محضر هر دو بزرگوار پوزش می‌خواهم؛ به نظرم رسید به‌عنوان پارسی‌زبانِ آذری‌تباری که اندک آگاهی‌هایی در زمینه‌ی زبان و ویرایش دارم، ممکن است بتوانم با مشارکت در این گفت‌وشنیدِ دوستانه، به خودم و دیگر اعضایی که خواننده‌ی این مباحث هستند، در جمع‌بندی و نتیجه‌گیریِ درست، کمکی بکنم.

نکته‌ی دوم : از این که شما دوست و هم‌زبانِ ارجمندم، به‌رغمِ استقبالتان از کار نیک‌خواهانه‌ی «ویراستار پارسی» در یادآوریِ لغزش‌ها و نادرستی‌های نوشتاری، با وجود یادآوری‌های مکرر، همچنان «سپاسگزار» را با «ذ» نوشته‌اید، قدری شگفت‌زده شدم.
به هر روی، اگر نیت یا اقدامی را درست می‌دانیم، آن را می‌ستاییم و به آن احترام می‌گذاریم، بایسته و شایسته است که این احترام و ستایش را در عمل نیز نشان دهیم.

نکته‌ی سوم : شما در دو یادداشت اخیرتان، چند جا عبارت‌های «شیوه‌ی صحیح تلفظ» ، «تلفظ واقعی» و «طرز صحیح تلفظ» را به کار برده‌اید، و این‌گونه استدلال کرده‌اید که تلفظِ درستِ واژه‌هایی که ـ به زعم شما ـ از آذری به فارسی راه یافته‌اند، همانی‌ست که هم‌میهنانِ آذری‌زبانمان به کار می‌برند؛ که این استدلال، از دو جهت اشکال دارد و می‌لنگد :
یک ـ واژه‌ی «ترک» برخلاف فرمایش شما، از آذری وارد زبان پارسی نشده است، و به همراهِ ترکیب‌های گوناگونش همچون «ترکستان»، «ترک‌تازی»، «ترکی»، «ترکان» و... از قدیم در زبان و ادبیات پارسی بوده‌اند، که از نمونه‌های بارزش، شعرهای مولوی، آثار نظامی‌گنجوی، دیوان حافظ شیراز و شاهنامه‌ی فردوسی پاکزاد را می‌توان برشمرد.
به هر واژه‌نامه یا فرهنگ لغاتِ زبان پارسی هم مراجعه بفرمایید، مدخلی برای این واژه خواهید یافت که در آن، معانی گوناگونِ این واژه و گاه حتا معانی اصطلاحیِ آن در عرفان و تصوف و ادبیاتِ پارسی شرح داده‌ شده است. برای مثال، شرح این واژه در «نخستین فرهنگ الفبایی ـ قیاسی زبان فارسی»، گردآورده‌ی دکتر مهشید مشیری (انتشارات سروش) چنین است:

ترک [tork] : 1. (صفت) اهل ترکیه؛ اهل آذربایجان.
2. کنایه از مطلوب و معشوق است: «آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت / آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت؟» (حافظ)
3. (تصوف و عرفان) جذبه‌ی الهی‌ست که سبب کشش و کوشش می‌شود و موجب جدایی از علائق و بیدار شدن از خواب غفلت می‌گردد: «چون که گردد آشتی شادی و درد / مطربان را ترک ما بیدار کرد.» یا «ترکی که به شمشیر دو ابرو پی قتلم / چشم از صف مژگان به دلم دوخته، این است.» (هر دو از انور).

بنابراین، چون این واژه‌ها اصالت، ریشه و و پیشینه‌ی پارسی دارند، دلیلی ندارد به‌هنگام نوشتن و سخن گفتن به زبان پارسی، آن‌ها را با تلفظ و گویشِ آذری بنویسیم و بخوانیم.
این که شما تأکید می‌فرمایید «تلفظ صحیح» این واژه همانی‌ست در زبان آذری رایج است، درست مثل این است که یکی از هم‌میهنانِ ارمنی‌مان ادعا کند تلفظِ درستِ واژه‌ی «ارمنی»، طبق شکل رایج آن در زبان ارمنی، «آرمن» است و پارسی‌گویان هم باید به‌هنگام خواندن و نوشتن به زبان پارسی، آن را به همین صورت به کار ببرند!
یا به این می‌ماند که یکی از هم‌میهنانِ لر ما بگوید: آب‌ِ رودخانه‌هایی را که از کوه‌های چهارمحال و بختیاری سرچشمه می‌گیرند، در سرتاسر مسیرشان، حتا در استان‌های هم‌جوار و بیرون از چهارمحال و لرستان، باید طبق گویش لری، «اُو» نامیده شود!

دو ـ شما صاحب‌اختیارید که وقتی به ترکی آذری سخن می‌گویید یا می‌نویسید، تلفظ‌ها را بر پایه‌ی گویش همان زبان به کار ببرید و برای مثال بنویسید:
«تورکی دیلدَه، چُخ گزل معنالی بایاتی‌لار وار.»
(«در زبان ترکی، دوبیتی‌های بسیار زیبا و پرمعنایی هست.»)
اما گویا فراموش کرده‌اید که شما این‌جا و در این شبکه‌ی تخصصی، دارید به زبان پارسی می‌گویید و می‌نویسید! پس دلیل و توجیهی ندارد که به‌هنگام نوشتن به زبان پارسی، ناگهان یک یا چند کلمه را با تلفظ و گویش آذری بنویسید.
اگر چنین حقی به خودمان بدهیم و بخواهیم لابه‌لای حرف زدن‌مان به پارسی، واژه‌هایی همچون «ترک» را با گویش محلی و بومی به کار ببریم، پس لابد هم‌میهنانِ قشقایی‌مان یا ترک‌‌های چمن‌سلطان و ازنا در لرستان یا ترک‌زبان‌های مناطق گوناگونِ استان‌های همدان، قزوین و زنجان هم حق دارند کلمه‌ی «ترک» را با گویش و تلفظِ خودشان و متفاوت با گویش آذری‌ها به کار ببرند، و تازه پافشاری هم بکنند که «تلفظ صحیح» این واژه، همان است که آن‌ها می‌گویند.
بنابراین، ملاحظه می‌فرمایید که اگر به هنگام سخن گفتن به زبان پارسی، به زبانِ معیار بی‌توجه باشیم، و بخواهیم عاداتِ زبانی و گویش‌های بومی و محلی خودمان را «معیار» بدانیم، چنان بلبشویی خواهد شد که هیچ‌یک از مدعیان هم نخواهند توانست حقانیتِ ادعای خود را ثابت کنند.



در همین زمینه، توجه به این چند نکته هم می‌تواند در چالش‌های ذهنی‌مان، راه‌گشا و هدایت‌کننده باشد:
ـ آنچه شما مکرر بر آن تأکید می‌فرمایید، این است که «بهتر است نام آن دسته از کلماتی را که از زبانی دیگر وارد زبان ما شده‌اند، به شیوه‌ی صحیح آن بیاموزیم و به کار ببریم.»
این سخن شما ـ همان‌گونه که خودتان هم به «نام» بودنِ این کلمات اشاره کرده‌اید ـ در مورد نام‌های «خاص» (نه عام و فراگیر) درست است و کسی هم اعتراضی به آن ندارد؛ همچنان‌که هیچ پارسی‌زبانی واژه‌های «آنتالیا»، «بشیکتاش» (نام یک باشگاه فوتبال در ترکیه) و «ماداگاسکار» را با تلفظی غیر از تلفظِ معمول و رایج در زبانِ مبدأ آن‌ها به کار نمی‌برد.
اما از اتفاق، در زبان ترکی آذری، همین نکته‌ی مورد تأکید جناب‌عالی به‌شدت نقض می‌شود، و شمار بسیار فراوانی از واژه‌های و عبارات و نام‌های خاص را می‌توان مثال زد که از پارسی به آذری راه یافته‌اند و در گویش ترکی، با تلفظی به‌شدت دگرگون‌شده و متفاوت با تلفظِ اصلی‌شان به کار می‌روند. برای مثال:
«باخچا»، «چادرا»، «حَیَط»، «تیراختور»، «اینسان»، «گزوگدر»، «تالواسا»، «کیتاب» و «سابیل‌امیر»، به‌ترتیب معادلِ همین واژه‌های آشنا هستند:
«باغچه»، «چادر»، «حیاط»، «تراکتور»، «انسان»، «قضا و قدر»، «تلواسه»، «کتاب» و «صاحب‌الامر».
مثال‌های بارزتر، واژه‌های «آذربایجان» و «باکو» هستند که در اصل دو واژه‌ی کاملاً پارسی («آذرآبادگان» و «بادکوبه») هستند؛ و با این که نام‌های خاص و کاملاً ویژه‌ی دو جای شناخته و مشخص هستند، با درهم‌ریختنِ تلفظ و گویش اصلی، به این شکل و ریخت درآمده‌اند.
و بر این مثال‌ها، می‌توان شمار بسیار زیادی از واژه‌های لاتین و اروپایی را هم افزود که در زبان آذری، بسیار متفاوت از تلفظِ اصلی‌شان به کار برده می‌شوند (و البته بیش‌تر در آذربایجانِ آن سوی رود ارس رایج‌اند)، مثل:
«تلویزیا» به‌جای «Television»،
«آوروپا» به‌جای «Europe»،
«پارلامنت» به‌جای«Parliament»
و... .
چه‌بسا اگر می‌خواستیم شیوه و رویکرد و استدلالِ شما را در پیش بگیریم، لابد اکنون به‌جای «تبریز» هم باید می‌گفتیم «تربیز»! چون دست‌کم یک‌سوم از آذری‌زبانانِ کشور، نام این شهر عزیز را این‌گونه تلفظ می‌کنند.
پس با منطقی که در شما سراغ دارم، حتماً قبول می‌فرمایید که شکل‌ها و شیوه‌های گوناگونِ تلفظ‌ِ واژه‌ها، حتا اگر در میان دسته‌ها و گروه‌هایی از متکلمان به زبان آذری معمول و رایج باشد، به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند معیار و ملاکی برای درستی یا نادرستی تلفظ اصل آن واژه باشد.

و اکنون، یک سوال از شما، جناب حمزه‌زاده‌ی عزیز:
اگر آن‌گونه که شما می‌گویید، شیوه‌ی درستِ تلفظِ واژه‌های بیگانه‌ی راه‌یافته به هر زبان، توجه به تلفظِ آن‌ها در زبان مبدأ و به‌‌کارگیری‌شان دقیقاً با همان گویش و تلفظ باشد، پس چگونه است که در آذری‌زبانان در کلمه‌ای همچون «کُراُغلی Kor-oghli» (به معنی کورزاد یا فرزندِ کور) بخشِ نخستِ کلمه را که از پارسی وام گرفته‌اند، با همان تلفظِ پارسی‌اش (کور Koor) به کار نمی‌برند؟
این پرسش را در مورد تک‌تکِ واژه‌هایی که از پارسی وارد آذری شده‌اند و چندتایی از آن‌ها را چند سطر بالاتر برشمردم، می‌توان پرسید. پس ملاحظه می‌فرمایید که برای آنچه شما تلاش دارید به‌عنوان «قاعده‌ی تلفظ لغات واردشده از زبان‌های دیگر» به ما بقبولانید، صدها مثال نقض می‌توان آورد. پس جایی برای تعصب‌ورزی و ایستادگی لجوجانه نمی‌ماند.

ـ هم‌اینک در نقاط گوناگونی از ایرانِ عزیزمان، در کشور ترکیه و نیز در چند کشور از آسیای میانه، به زبان ترکی تکلم می‌شود، که همه‌ی آن‌ها با وجود همه‌ی اشتراکاتی که دارند، هم در گویش و تلفظ و لهجه، و هم در پاره‌ای از قواعد دستوری، تفاوت‌های چشم‌گیری با هم دارند؛ و همین امر، مانع از آن می‌شود که بتوان زبانی را به‌عنوان «ترکی معیار» برای همه‌ی ترک‌زبان‌های ترکیه و آذربایجان و ازبکستان و ترکمنستان و... تدوین کرد.
واقعیت این است که غیر از کشور ترکیه که با الگوبرداری از نخستین فرهنگستان‌های زبان ایران، کارها و پژوهش‌هایی در زبان خود به انجام رسانده‌اند، در دیگر نقاطِ ترک‌زبان، تقریباً کاری در این زمینه انجام نگرفته، و حتا هیچ تمایزی میان زبان ترکی نوشتار و زبان ترکی گفتار صورت نگرفته است.
و دقیقاً به همین دلیل است که من و «ویراستار پارسی» عزیز از شما دوست ارجمندمان می‌خواهیم که لهجه و گویش شهر و منطقه‌ی خود، یا آنچه را که از زبان ترکی استامبولی یا از رسانه‌های مستقر در باکو وام گرفته‌اید، به زبان‌ها و گویش‌های دیگر مناطق ایران یا سایر سرزمین‌های ترک‌زبان تعمیم ندهید؛ چون شیوه‌ای غیرعلمی و در ضمن، غیرعملی‌ست.


جدای از این‌ها، من با این سخن و دیدگاه «ویراستار پارسی» عزیز دربست مخالفم که می‌گوید: «دوستانی که تمایل ندارند نوشته‌هایشان ویراستاری و لغزش‌های احتمالی‌شان یادآوری شود، بفرمایند تا مستثنا شوند.»
چون معتقدم اکنون که با همتِ «ویراستار پارسی» دریچه‌ای برای رفع نادرستی‌های زبانی در این شبکه‌ی تخصصی گشوده شده و با استقبالِ نسبی دوستان هم روبه‌رو شده، اگر آن را «نیمه‌تعطیل» کنیم یا به شکل گزینشی و گاه‌به‌گاه به آن بپردازیم، مصداقِ نقض غرض خواهد بود.
این یادآوری‌ها باید همگانی و فراگیر باشد تا اثرگذاری‌اش آشکار شود و به چشم بیاید. دوستانی که تمایل ندارند لغزش‌های نوشتاری‌شان یادآوری شود، می‌توانند کامنت‌های اصلاحی را از بیخ و بن نادیده بگیرند؛ اما به خاطر بهره‌گیریِ دیگر اعضا، این روند باید به‌طور فراگیر تداوم بیابد.

توجه و بردباریِ همه‌ی دوستانی را که عرایضم را تا پایان دنبال کردند، ارج می‌نهم.
شعری ماندگار از سعدی 18:43 شنبه 9 اردیبهشت 1391
1
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا با سپاس ویژه از جناب‌عالی،
در نقل مصرع دوم از بیتِ هشتم این غزل، لغزشی رخ داده است؛ صورتِ درستِ آن چنین است:

«که چو قبله‌ایت باشد، به از آن که خودپرستی.»
(بر پایه‌ی تصحیح زنده‌یاد محمدعلی فروغی)

پاینده باشید.
برنامه‌های روز جهانی نجوم در ایران 15:42 آدینه 8 اردیبهشت 1391
1
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا خبری خوش برای دوستداران برنامه‌های دانش‌محور تلویزیونی :


امشب، هم‌زمان با روز نجوم، نخستین بخش از مجموعه‌ی تازه‌ی برنامه‌ی «آسمان شب» به تهیه‌کنندگی عوامل اصلی (برادران صفاریان‌پور) روی آنتن شبکه‌ی چهار می‌رود.
این برنامه، در قالب یک میهمانی نجومی، آدینه‌شب، هشتم اردیبهشت ۱۳۹۱ با حضور گروهی از کارشناسانِ محبوب برنامه‌ی «آسمان شب» و گروهی از دوستداران برنامه، از ساعت ۲۳ تا ۲۴ در برج میلاد برگزار و از شبکه‌ی چهار سیما پخش خواهد شد.
برنامه‌های روز جهانی نجوم در ایران 02:21 چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391
1
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا

آخرین خبر
تغییر کوچکی در برنامه‌ی یکی از سخن‌رانی‌ها پیش آمده، و سخن‌رانی دکتر سپهر اربابی با عنوان «نگاهی به تلسکوپ‌های بزرگ» جایگزینِ واپسین سخن‌رانی جدول بالا («رویت هلال ماه» ـ آقای محمدرضا صیاد) شده است.
به این ترتیب، برنامه‌ی سخن‌رانی‌ها از این قرار است :

نام سخن‌ران‌ها موضوعات سخن‌رانی‌ها زمان سخن‌رانی‌ها
کاظم کوکرم آشنایی با نجوم 16:30 -16
محسن ایرجی خورشید ولکه‌های خورشیدی 16:35-17
پاشا مجیدی نجوم در ایران باستان 17:05-17:40
آریا صبوری گذر سیاره‌ی زهره از برابر خورشید 18:20- 17:45
فاطمه عظیم‌لو عالم ما 18:25-19
مهندس شهرام یزدان‌پناه سفرهای فضایی 19:30- 19
حامد میرزاخلیل آلودگی نوری 20- 19:35
اشین دانیلی ذاکاریان عکاسی نجومی و جذابیت‌های آن 20:30- 20
دکتر سپهر اربابی نگاهی به تلسکوپ‌های بزرگ 20:30-21
یک سانحه واقعی 02:04 چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391
0
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
نصیب گرگ بیابان هم نشود ...
فرهنگ ژاپنی 22:42 سه شنبه 5 اردیبهشت 1391
1
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
با سپاس از جناب آقای مهندس صابر،
دوستان در این نشانی نیز می‌توانند روزنوشتی با موضوعی مرتبط با متن بالا را مطالعه فرمایند :

http://filaa.iiiwe.com/leading_examples_engineering_ethics
مناظر زیبای از ییلاق نوا 05:28 سه شنبه 5 اردیبهشت 1391
1
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
سلام آقای مهندس افتخاری.
به روی چشم. درباره‌ی نکته‌ای که اشاره فرموده‌اید، توضیحی کوتاه عرض خواهم کرد؛ هرچند که می‌دانم جناب‌عالی بر این مباحث کاملاً احاطه دارید و آنچه درباره‌ی «افزایش دانش و کسب آگاهی» فرموده‌اید، تنها از روی فروتنی و خضوع شما بوده است.
اما پیش از هر سخنی، لازم می‌دانم نکته‌ای را بادوستان و همکاران ارجمندی که این چند سطر را می‌خوانند، در میان بگذارم : توجه، تأکید و یادآوری‌های گه‌گاهِ کسانی همچون آقا یا خانم «ویراستار پارسی»، این بنده و چند تن دیگر از دوستان در زمینه‌ی «قواعد درست‌نویسی» یا «پرهیز از نادرست‌نویسی»، صرفاً در راستای یاری رساندن به دوستان برای به‌کارگیریِ درستِ زبان پارسی، در جایگاهِ پرکاربردترین ابزاری‌ست که هر ایرانی از بامداد تا شامگاه با آن سروکار دارد.
با این نگاه، اصولاً انتظار آن نیست که همه‌ی دوستان و اعضای iiiwe یا جامعه‌ی مهندسان، از سازوکار، تعاریف و کارکردهای زبان به اندازه‌ی ویراستارانِ حرفه‌ای یا دانش‌آموختگانِ رشته‌های زبان‌شناسی یا ادبیات آگاهی داشته باشند؛ اما همچون هر «ابزار» دیگری ـ برای مثال، اره یا انبر یا مایکروفر یا خودروی شخصی ـ زبان را هم باید در راستای برآوردنِ نیازهایمان، درست به کار ببریم؛ حتا اگر از چندوچون و ساختار و سازوکار آن آگاه نباشیم.
روشن‌تر بگویم :
هیچ‌کس برای به‌کارگیریِ درستِ اره یا انبر یا مایکروفر یا درست راندنِ خودرو، نیازی ندارد که از جزئیاتِ کارکرد و ساختار قطعاتِ تشکیل‌دهنده‌ی این ابزارها آگاهیِ کامل و جامعی داشته باشد؛ اما دست‌کم باید بداند که تیغه‌ی اره با دسته‌ی آن متفاوت است و برای بریدنِ یک قطعه چوب، دسته باید در دستِ کاربر و تیغه باید روی چوب قرار بگیرد؛ باید بداند که انبر را چگونه در دست بگیرد و فشار را در چه جهتی به دسته‌های انبر وارد کند تا کارش راه بیفتد؛ باید بداند که برای گرم کردنِ انواع گوناگونِ خوراک یا نوشیدنی، آن‌ها را چگونه و با چه درجه‌ای در مایکروفر بگذارد و چه نکاتِ ایمنی را رعایت کند تا بتواند نوشیدنی یا خوراکش را گرم نوش جان کند؛ باید بداند که برای به حرکت درآوردنِ اتومبیل، باید نخست آن را روشن کند و سپس با ملاحظاتی همچون به کار انداختنِ چراغ‌راهنما، خواباندنِ ترمز دستی و... دنده را در حالت «دنده‌یک» قرار دهد.
بنابراین، بعید می‌دانم کسی باشد که در لزوم آن کم‌ترین حدِ آشناییِ کاربران با راه و روش به‌کارگیریِ ابزارها ـ ولو ساده‌ترین و کم‌کاربرد‌ترینِ آن‌ها ـ شک و تردیدی داشته باشد؛ چون بسیار واضح است:
می‌خواهی از فازمتر، چاقو، گاوآهن، دریل، چنگک، ماشین‌حساب مهندسی، درقوطی‌بازکن، نرم‌افزار بوریحان، دوربین دیجیتال، دستگاه پرچ، چکش، اسکنر، چاپگر، ریش‌تراش، اتو یا ماشین رخت‌شویی استفاده کنی؟ بسیار خب! اما به‌کارگیریِ هر یک از این ابزارها، در گروی آن است که راه و روش به‌کارگیری‌اش را بدانی و بلد باشی. در این که شکی نیست؛ هست؟
پس چگونه است که در مورد پرکاربردترین ابزارمان، یعنی «زبان» ـ که لحظه‌ای از به کار بستنِ آن، حتا در خواب و به هنگام استراحت، فارغ نیستیم ـ گاه برخی دوستان در لزوم این حداقل آشنایی تشکیک می‌کنند!!؟
چرا شماری از دوستان با این که مراجعه به دفترچه‌ی راهنمای هر ابزار ساده‌ای را کاری عادی و معمول می‌دانند، هیچگاه برای استفاده‌ی درست از زبان، به کتاب‌های دستور زبان و فرهنگ‌های واژگان مراجعه نمی‌کنند!؟
بدتر از همه : چرا تعدادی از هم‌میهنان هنگامی که کسی با حسن‌نیتِ آشکار، خطا یا نادرستی گفتار یا نوشتارشان را یادآوری می‌کند تا آن را اصلاح کنند، روی ترش می‌کنند و موضع می‌گیرند و به توجیه و دلیل‌تراشی می‌پردازند!؟
این دوستان با کسی هم که مثلاً راه و روش درستِ استفاده از خش‌گیر بدنه‌ی اتومبیل یا مودم اتصال به اینترنت یا Babyliss را برایشان توضیح بدهد، آیا همین‌گونه با ترش‌رویی و لج‌بازی برخورد می‌کنند؟

با این اوصاف، امیدوارم از این پس دست‌کم در جمع اعضای فعالِ iiiwe، دیگر شاهدِ بی‌اعتنایی و کم‌دقتی در به کار بردنِ زبان، یا موضع‌گیری در قبال یادآوری‌های اصلاحی نباشیم.
خودِ من به‌شخصه خوشحال خواهم شد اگر از تذکرات و یادآوری‌های به‌جای دوستان و همکاران برای آگاهی از خطاها و نادرستی‌های احتمالی در نوشته‌هایم و اصلاح آن‌ها بهره‌مند شوم.
فراموش نکنیم: نویسندگانِ همه‌ی نوشته‌های سرراست و خواندنی و لذت‌بخش، در نخستین گام اصول و قواعد و دستور زبان را درست به کار برده‌اند؛ و به نگاه‌های اصلاحگری همچون نگاه حاکم بر نرم‌افزار «پارسی‌بان» که آقای مهندس فضیله در تازه‌تریت روزنوشت خود آن را معرفی کرده‌اند، احترام گذاشته‌اند و آن‌ها را پذیرا شده‌اند.


و اما نکته‌ی دستوریِ عنوانِ این روزنوشت و گزینه‌های پیشنهادیِ من برای اصلاح آن :

نخست، تعریفِ کلی: می‌دانید که اسم (یا نام) از حیث آشناییِ مخاطب یا خواننده‌ی نوشتار با آن، دو گونه است: معرفه (یا شناس) و نکره (یا ناشناس).
نام اگر نزد مخاطب یا خواننده، شناخته و آشنا باشد، آن را «معرفه» یا «شناس» می‌گویند؛ و اگر برای مخاطب آشنا و شناخته نباشد، آن را «نکره» یا «ناشناس» می‌گویند.
برای مثال، در این جمله‌ها و عبارت‌ها :

1ـ در راه برگشت از دفتر شرکت، خانمی را ملاقات کردم.
2ـ دنیا نیرزد آن که پریشان کنی دلی / زنهار بد مکن که نکرده‌ست عاقلی. (سعدی)
3ـ بادی وزید و لانه‌ی مرغی خراب کرد / بشکست بامکی و فروریخت بر سری. (پروین اعتصامی)
4ـ قضا دگر نشود گر هزار ناله و آه / به شکر یا به شکایت برآید از دهنی
فرشته‌ای که وکیل است بر خزائن باد / چه غم خورد که بمیرد چراغ پیرزنی؟ (سعدی)
5ـ یکی نصیحت من گوش دار و فرمان کن / که از نصیحت سود آن کند که فرمان کرد. (ابوالفتح بستی)
6ـ یکی بر سر شاخ بن می‌برید / خداوند بستان نظر کرد و دید. (سعدی)
7ـ نه تنها یک تشابه بین چشم‌های او و انسان وجود داشت، بلکه یک نوع تساوی دیده می‌شد. (صادق هدایت، در «سگ ولگرد»)
8ـ آقا چوپان ما گله‌اش را همان پس و پناه‌ها یک‌جایی خواباند. (جلال آل‌احمد، در «نون‌والقلم»)
9ـ مناظری زیبا از ییلاق نوا

«خانمی»، «دلی»، «عاقلی»، «مرغی»، «بامکی»، «سری»، «دهنی»، «فرشته‌ای»، «پیرزنی»، «یکی نصیحت»، «یکی»، «یک تشابه»، «یک نوع»، «یک‌جایی» و «مناظری» از آن رو که برای خواننده یا شنونده آشنا و شناخته نیستند و به‌واسطه‌ی واژه‌بستِ «ی» در پایان‌شان یا اسم عددِ «یک» یا «یکی» پیش از آن‌ها، و یا هر دوی این‌ها، نکره یا ناشناس هستند.

اصولاً هر اسمی را با این سه (یا چهار) نشانه می‌توان نکره کرد :
کتابی ، یک کتاب، یک کتابی، یکی کتاب
که صورتِ نخست در زبانِ نوشتاری بیش‌ترین کاربرد را دارد؛ و دو وجهِ دوم و سوم بیش‌تر در زبانِ گفتار کاربرد و مقبولیت دارند. صورتِ چهارم نیز شکلِ قدیمیِ صورتِ نخست است که بیش‌تر در متون کهن به کار می‌رفت و گاهی نیز مانند مثال شماره‌ی 6 با حذف نام پس از «یکی» استفاده می‌شد.
وجهِ سوم گاهی در زبان گفتار تغییراتی نیز می‌یابد؛ مانند «یه وقتایی».
نکته‌ی مرتبط با سخنِ ما این است که در زبانِ نوشتاری هرگاه برای نامی ناشناس (نکره) صفتی آورده شود و آن را در جایگاه موصوف قرار دهد، درست‌تر آن است که «ی» نکره‌ساز اسم، بی‌فاصله پس از خود اسم بیاید. مانند: «مناظری زیبا از ییلاق نوا».
اما با نزدیک‌تر شدنِ زبان‌های گفتار و نوشتار به یکدیگر، گاهی هم می‌توان «ی» نکره‌ساز را به‌جای موصوف، به انتهای صفت افزود: «مناظر زیبایی از ییلاق نوا».
گاهی هم چون قرار است اسم نکره بلافاصله برای مخاطب از ناشناختگی درآید و «معرفه» شود، بسته به فضای مطلب یا نوشتار، ممکن است بتوان بدون افزودن نشانه‌های نکره‌ساز، آن را به صورت شناس به کار برد: «مناظر زیبای ییلاق نوا».
اما این که نامی را میان معرفه یا نکره بودن بلاتکلیف و سرگردان بگذاریم و مثلاً بگوییم «مناظر زیبای از ییلاق نوا»، نادرست است و جایگاهی در هیچ‌یک از زبان‌های نوشتار و گفتار ندارد؛ به‌ویژه اگر همچون مثال ما، حرف اضافه‌ای مانند «از» هم بی‌کاربرد و بلااستفاده و زاید به کار برده شده باشد.

امیدوارم توانسته باشم حق مطلب را ادا کنم.
آگاهی‌های بیش‌تر را در هر کتاب دستور زبان فارسی، مانند «دستور زبان پنج استاد» یا «دستور زبان فارسی معاصر / پروفسور ژیلبر لازار» می‌توان یافت.
پخش مستند معماری ایران در تلویزیون 13:35 دوشنبه 4 اردیبهشت 1391
0
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
با سپاس از دست‌اندرکاران پرتلاش iiiwe،
با توجه به این که خبر در نیم‌روز چهارمِ اردیبهشت در بخش اخبار iiiwe گذاشته شده، بهتر بود در لید خبر عبارت «... از سوم اردیبهشت روی آنتن شبکه‌ی یک می‌رود» به این صورت تغییر می‌یافت، تا خواننده‌ی خبر احساس نکند که دارد یک خبر تاریخ‌گذشته را می‌خواند :
« ... از سوم اردیبهشت پخش آن از شبکه‌ی یک آغاز شده است».

با سپاس دیگربار.
پخش مستند معماری ایران در تلویزیون 13:33 دوشنبه 4 اردیبهشت 1391
0
 امیر یاشار فیلا
امیر یاشار فیلا
با سپاس از دست‌اندرکاران پرتلاش iiiwe،
با توجه به این که خبر در نیم‌روز چهارمِ اردیبهشت در بخش اخبار iiiwe گذاشته شده، بهتر بود در لید خبر عبارت «... از سوم اردیبهشت روی آنتن شبکه‌ی یک می‌رود» به این صورت تغییر می‌یافت، تا خواننده‌ی خبر احساس نکند که دارد یک خیر تاریخ‌گذشته را می‌خواند :
« ... از سوم اردیبهشت پخش آن از شبکه‌ی یک آغاز شده است».

با سپاس دیگربار.